Saturday, November 29, 2008

قلمرو دین از دیدگاه دانشمندان اسلامی

متفكران اسلامى اعم از فلاسفه، متكلمان و عارفان به صورت مستقل به مساله قلمرو دین نپرداخته اند، ولى از مجموع سخنان آنان در مسائلى چون ضرورت بعثت پیامبران، مساله امامت و غیره مى توان دیدگاه هایى را به آنها نسبت داد. متفكران اسلامى در این عرصه - به طور كلى - به دو دسته سنت گرایان و متجددان منشعب مى شوند. سنت گرایان براى كتاب و سنت در كنار عقل اهمیت اساسى قائلند، ولى متجددان بیشتر به دست آوردهاى علوم تجربى در عرصه قلمروشناسى دین توجه مى نمایند و در تفسیر متون دینى از آنها بهره مى گیرند. ولى هر دو گروه در شناخت كاركردهاى دین تلاش مى كنند، گرچه برخى از متجددان تنها كاركردگرایانه به دین مى نگرند و روش پراگماتیستى را بر سایر روش ها ترجیح مى دهند. متفكران اسلامى از جهت داورى در مساله قلمرو دین به سه گروه عمده طبقه بندى مى شوند: گروه نخست كه رویكردى افراط گرایانه دارند، به تعطیلى عقل و تجربه فتوا داده و تمام معارف بشرى را از قرآن یا قرآن و سنت جویا شدند. و گروه دوم رویكردى تفریطى دارند و تنها قلمرو دین را در مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصر ساخته و سایر آیات و روایات اجتماعى و دنیوى را طرد نموده اند. و سومین گروه با رویكردى معتدلانه به نیازهاى دینى انسان اعم از نیازهاى دنیوى و اخروى پرداخته و قلمرو دین را در هر دو ساحت دنیا و آخرت مشخص كرده اند، بدون این كه عقل و تجربه را به حاشیه رانند. 1- فلاسفه اسلامی 1- فارابى (339- 258 ه. ق): فیلسوف معروف اسلامى و معلم ثانى با تلفیق فلسفه، دین و حقیقت، واحد دانستن حقیقت دینى و حقیقت فلسفى، تنها اختلاف دین و فلسفه را صورى دانست. وى براى ائتلاف فلسفه و دین، در فلسفه مشایى تجدید نظر كرد; و آن را به كسوت افلاطونى در آورد تا با مبانى اسلامى همسازتر گردد. و با این روش توانست قلمرو دین را در حوزه وسیعى از نیازهاى دنیوى توسعه داده و پیدایش مدینه فاضله را به دین نسبت دهد. فارابى به گونه اى مدینه فاضله را تعریف مى كند كه رئیس آن باید فقه و حكمت بداند و با عقل فعال یا جبرئیل براى اخذ وحى ارتباط برقرار كند. بنابراین، قلمرو دین از دیدگاه فارابى حداكثرى است. 2- ابن سینا (428- 370 ه. ق): نیز با تمسك به فلسفه مشایى و تبیین مراتب چهارگانه عقل نظرى، به ارتباط عقل مستفاد (عقل نبى) با عقل فعال (جبرئیل)، بصیرت نبوى را تبیین مى كند و قلمرو دین را در عرصه عبادات، معاملات و سیاسات مى پذیرد، البته غایت اصلى دین را تحقق نظام اجتماعى و سیاسى مى داند و با توجه به اجتماعى بودن انسان و نیاز او به مشاركت اجتماعى و حاجت مندى اجتماع به سنت و قانون، وجود قانون گذار عادل را ضرورى شمرده و سپس از طریق عنایت و حكمت الهى به ضرورت قانون گذار نبوى فتوا مى دهد. وى فلسفه عبادات و اخلاقیات و معاملات در شریعت را نیز حفظ نظام اجتماعى و سیاسى مى داند. زیرا انسان ها با اعمال و رفتار عبادى بهتر مى توانند حافظ نظام اجتماعى خود باشند. نتیجه آن كه، ابن سینا نیز قلمرو دین را در عرصه نیازهاى دنیوى توسعه مى دهد.3- ابن رشد اندلسى (595- 520 ه. ق): فیلسوف معروف مشائى و مؤسس مكتب ابن رشدیان، در اروپاى قرون وسطى، نسبت عموم و خصوص مطلق، میان حكیم و نبى برقرار كرده است; به این بیان كه هر پیامبرى، حكیم است، ولى همه حكیمان، پیامبر نیستند. وى هر شریعت وحیانى را عقلانى معرفى مى كرد. ابن رشد در فصل المقال جهت هماهنگى بیشتر حكمت و شریعت، مساله تاویل را مطرح مى كند تا دست فیلسوفان باز شود و هنگام تعارض آیات با دستاوردهاى فلسفى، به تاویل ظواهر آیات دست زنند. او وحى را متمم و كامل كننده علوم عقلى و وظیفه فلسفه را بررسى عقلانى آموزه هاى دینى مى دانست. ابن رشد با توجه به پذیرش معانى تاویلى قرآن، قلمرو وسیعى براى دین قائل مى شود، و كار فیلسوف را درك آن معانى مى داند، ولى دقیقا دامنه این معانى را مشخص نمى سازد.4- ابن طفیل (581 ه. ق): فیلسوف اندلسى با طرح داستان حى بن یقظان، نوعى بى نیازى از شریعت را به ارمغان مى آورد، زیرا عقل سالم و خرد روشن بین را، در درك حقایق كافى مى داند، ولى در نهایت، ضرورت بعثت پیامبران را مى پذیرد. و قلمرو دین را در حقایقى كه، به سعادت انسانها منجر مى شود، مشخص مى سازد. با این تفاوت كه بخش مهمى از این حقایق با عقل سلیم درك مى شود. 5- سهروردى: فیلسوف اشراقى در تلویحات، همان مشرب حكماى مشایى را در مساله قلمرو دین طى مى كند، ولى در «رسالة فى اعتقاد الحكماء»، آخرت گرایانه به دین مى نگرد، با این كه قلمرو دین را مشتمل بر دنیا و آخرت مى داند، ولى آخرت را، غایت دنیا معرفى مى كند. شاگرد وى، علامه قطب الدین شیرازى نیز، همین طریقت استادش را سیر مى كند. 6- صدر المتالهین شیرازى: رئیس حكمت متعالیه در آثار فلسفى خود، به رویكردهاى مختلف حكما، از جمله ابن سینا در «الهیات شفا»، و فارابى در «آراء اهل المدینة الفاضله »، اشاره مى كند، و هم به كاركردهاى دین در «الشواهد الربوبیه » اشاره مى كند، و منافع عبادات، اعمال حلال، حرام، مكروه، مباح، مستحب، اسرار نماز و غیره را بیان مى كند; و هم با تمسك به اجتماعى بودن انسان، به نظام اجتماعى دین، تصریح مى نماید. 2- متكلمان اسلامی الف: متكلمان شیعى متكلمان شیعى، عمدتا رویكرد جامع نگرانه داشته، و قلمرو دین را در تمام امورى كه به سعادت دنیا و آخرت انسان مربوط مى باشد، بیان نموده اند. روش قلمروشناسى آنها نیز عقلى، نقلى و كاركردى مى باشد. آنها در مسائلى چون فلسفه تكلیف، ضرورت بعثت انبیا، مساله امامت، حسن و قبح عقلى، و مانند اینها، به تبیین قلمرو دین - به طور غیرمستقیم - پرداخته اند: شیخ مفید با استفاده از قاعده وجوب لطف الهى مى گوید: «تمام آنچه در قرب طاعت، و بعد از معصیت، ضرورت دارد، باید بیان گردد». بر این اساس وجود امام معصوم و عالم به جمیع علوم دین، ضرورت دارد، زیرا ائمه، جانشینان پیامبر، در تنفیذ احكام، اقامه حدود، حفظ شرایع و تادیب مردم هستند. شیخ مفید، علاوه بر تبیین قلمرو دین در عرصه امور مذكور، به نیازمندى عقل، نسبت به شرع هشدار مى دهد و مى گوید: عقل در علم و نتایج علمى به سمع و شریعت محتاج است. سید مرتضى نیز علاوه بر اینكه، به فواید بعثت پیامبران، و ضرورت آنها در ایجاد نظام اجتماعى اشاره مى كند، براى مقام امامت، ریاست مطلق قائل مى شود و وظایف اداره امور دنیا را به آن مقام دینى نسبت مى دهد. شیخ طوسى نیز، همین شیوه را با تفصیل بیشترى دنبال مى كند. شیخ سدید الدین محمود حمصى رازى، قلمرو دین را در امور ذیل بیان مى كند: شناساندن مصالح و مفاسد مكلفان، تبیین ثواب و عقاب اخروى، شناخت وحدانیت الهى، تاكید بر احكام عقلى، بیان غذاهاى مفید و مضر و معرفى لغات. وى با طرح مقام ریاست مطلقه براى مقام امامت به دخالت امام در امور دنیایى نیز، تصریح مى كند. خواجه نصیر الدین طوسى (460- 385 ه. ق) با تلفیق روش هاى حكما و متكلمان، به تبیین قلمرو دین مى پردازد. با روش حكما، مبنى بر مدنى بودن انسان به نظام اجتماعى دین اشاره مى كند و در كتاب اخلاق ناصرى، شریعت و قوانین الهى را در معیشت دنیوى انسان ها ضرورى مى داند و با روش كلامى، به قاعده لطف تمسك مى كند، تا دخالت پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام، در امور دنیایى را ثابت كند و در برخى آثار كلامى، روش كاركردى را به كار مى گیرد، فواید و ثمراتى را براى دین بیان مى كند. علامه حلى (720- 648 ه. ق) از متفكران مسلمان شیعى، قلمرو دین را در عرصه دنیویات و اخرویات تبیین نموده است. وى اخبار قطعى بر ثواب و عقاب، معرفى مصالح و مفاسد، تاكید بر معارف عقلیه، ارائه تكالیف، كنترل قوه شهوت و غضب، بیان حسن و قبح ها، منافع و ضررها و زوال تنازع میان انسانها در اثر زندگى اجتماعى، را در دایره دین دانسته است. در ضمن به روش حكما در باب نیازمندى انسان به دین، در عرصه اجتماعیات تمسك نموده و ضرورت بعثت انبیاء را ثابت نموده است. بزرگان دیگرى چون محقق لاهیجى، فیض كاشانى، مولى نظر على طالقانى، میر سید احمد علوى عاملى و سید اسماعیل طبرسى نورى در كتابهاى گوهر مراد، علم الیقین، كاشف الاسرار، كفایة الموحدین و غیره، با استفاده از مباحث تكلیف، ضرورت بعثت انبیاء، امامت و مانند اینها، دیدگاه جامع نگرانه اى در باب قلمرو دین ارائه نموده اند. اما، همچنان كه گذشت، این نگرش جامع، به معناى حاشیه راندن عقل و تجربه نیست. ب: متكلمان اهل سنت متكلمان اهل سنت، رویكردهاى مختلفى در مساله قلمرو دین دارند. غزالى بر روش و طریق اهل سنت تاكید مى ورزد، و راه جمودگرایى، حشویه، فلاسفه و غلات از معتزله را ناكام مى داند. و در تبیین قلمرو دین مى گوید: پیامبر اسلام نسبت به مصالح دنیا و آخرت بندگان، داناترین مردم به شمار مى رود. و از طرف دیگر، آگاهى نسبت به نفع و ضرر اخروى، از طریق تجربه و عقل، تحصیل شدنى نیست. زیرا ابزار تجربه، مشاهده است، كه از آن حقیقت قاصر است. و همچنین عقل از درك آن حقایق ناتوان است. پس تنها وسیله شناخت آن امور، نور نبوت است. غزالى، علوم را به عقلیه و شرعیه، و علوم شرعیه را، به ضروریه و مكتسبه، و مكتسبه را، به دنیویه و اخرویه تقسیم مى كند. علوم عقلیه عبارتند از علومى كه از طریق تقلید و سماع به دست نمى آیند، و بداهت عقل بدان حكم مى كند. و آن بر دو نوع علوم بدیهیه و ضروریه منقسم مى شود. اما علوم دینیه از طریق انبیا صلى الله علیه و آله گرفته مى شود و نقش مهم آن، در سلامت قلب از امراض، ظاهر مى گردد. وى عقل را در علوم عقلیه، نیازمند به شرع مى داند. غزالى، قلمرو وسیعى براى دین قائل مى شود و اختصاص دین به احكام فرعیه را از خطاهاى عالمان دین مى شمارد. البته گرایش غزالى به تصوف و عرفان، بیش از شاخه هاى دیگر دین است، به گونه اى كه ابن جوزى در تلبیس ابلیس مى گوید: غزالى، فقه را به تصوف ارزان فروخته است. فخر رازى (606- 543 ه. ق) از بزرگان و متكلمان اهل سنت، عمر خود را صرف پژوهش در عرصه هاى مختلف كلامى و دین پژوهشى كرد و آثار فراوانى از خود به جاى گذاشت. وى تنظیم روابط اجتماعى مردم، هدایت دنیوى و اخروى را در دین جاى مى دهد و قلمرو وسیعى براى دین اسلام قائل مى شود و همان وظایف را به پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نسبت مى دهد. رویكرد كاركردگرایى نیز از وسعت قلمرو دین حكایت مى كند كه در آثار فخر رازى هویداست. ابن خلدون (808- 732 ه. ق) متفكر برجسته و جامعه شناس معروف اسلامى، با روش برون دینى، به قلمرو دنیوى و اخروى دین فتوا مى دهد و حاكمیت مبتنى بر سیاست الهى را بر حاكمیت مبتنى بر تدبیر عقلى و یا مبتنى بر زور ترجیح مى دهد. و با توجه به حاجت انسان ها، به حیات اجتماعى و مقابله با هرج و مرج و اغراض شخصى و شهوانى، بر سیاست دینى تاكید مى ورزد. وى توحیدشناسى و واجبات دینى بر حسب وقایع و اتفاقات را نیز در قلمرو دین داخل مى سازد. اما بر خلاف غزالى، امورى چون طب، كشاورزى و مانند اینها را از دایره شریعت بیرون مى كند. 3- عرفای اسلامی عرفاى اسلامى، قلمرو دین را به شریعت، طریقت و حقیقت منشعب ساخته و براى انسان كامل، سه ساحت رسالت، نبوت و ولایت را تبیین نموده اند. آنها اخبار از حقایق الهیه، اسرار غیب، ارشاد باطنى بندگان، اصلاح قلوب آنها، تحقق انسان كامل به عنوان مظهر اسم اعظم، سیر و سلوك معنوى و احكام شرعى را، در گستره شریعت جاى مى دهند. ابن فنارى در مصباح الانس، گستره دین را در علوم ظاهر و باطن كه جملگى از قرآن و حدیث سرچشمه مى گیرند، بیان مى نماید. سید حیدر آملى نیز، به اخلاق پسندیده، اشاره مى كند و با طرح مراتب سه گانه انسان، بر قلمرو دین در عرصه شریعت، طریقت و حقیقت تاكید مى ورزد; و مى گوید: شریعت، همان طریق الهى است كه بر اصول و فروع مشتمل است. و طریقت، اخذ به احوط، احسن و اقوم آنهاست. و حقیقت نیز، اثبات كشفى، عینى و وجدانى اشیاست به عبارت دیگر، شریعت، تصدیق قلبى افعال انبیا و عمل به آنهاست و طریقت، تحقق افعال، اخلاق و قیام به حقوق آنهاست و حقیقت نیز، مشاهده ذوقى احوال آنها و اتصاف به صفات آنهاست. حاصل سخن آن كه سید حیدر، قلمرو دین را در دو بعد علمى یعنى معرفت به خدا، صفات، اسما، احكام و افعال او، و نیز بعد تربیتى، تبیین مى كند .