Thursday, October 9, 2008

نظریه تعامل نمادین - راجر توماس

نظریه تعامل نمادین

راجر توماس*


چکیده:

در این نظریه به سه مضمون محوری توجه می شود:

1. اهمیت معنا در رفتار انسان ها

2. اهمیت تصوری که شخص از هویت و ارزش و استعداد خود دارد.( Self – Concept)

3. رابطه بین فرد و جامعه

مردم راغب هستند براساس معناهایی که به آدم ها، اشیاء و اتفاقات تخصیص می دهند، رفتار کنند. علاوه براین، معنا در زبانی خلق می شود که مردم هم با سایرین و هم در تفکرات شخصی به کار می برند. زیرا معانی همراه ذاتی هیچ چیز نیستند. زبان به مردم اجازه می دهد تا درکی از خویشتن به دست آورده و در اجتماع با سایرین تعامل کنند.



پیشینه نظریه تعامل نمادین

پیشگامان فکری تعامل نمادین(SI)، عملگرایان اوایل قرن بیستم از قبیل«جاون داوی» و «ویلیام جیمز» بودند. عملگراها باور داشتند که واقعیت پویا است که در آن زمان ایده رایجی نبود. به بیان دیگر آنها پیش فرض های هستی شناسانه ی متفاوتی داشتند. آنها فکر پیدایش ساختار اجتماعی را پیش بردند و بر اینکه معانی شکل می گیرند، تاکید کردند. آنها عمل گرایانی بودند که علم را به عنوان راهی برای پیشبرد و دانش و پیشرفت جامعه می دیدند.

خاستگاه تعامل نمادین در دو دانشگاه است. دانشگاه«آیوا» و دانشگاه«شیکاگو». «آیوا»، «منفورد کوئن» و دانشجویان همان اندازه که در تصریح ایده های اصلیSI موثر بودند، به پیشبرد این نظریه هم کمک کردند. به علاوه، گروه«آیوا» برخی از روش های نوین بررسی«خود» را پیش بردند، اما نگرش آنها نامتعارف دیده شد. بنابراین، اکثر اصول و شرح و بسط های SI از مکتب شیکاگو ریشه گرفتند.

«جرج هربرت مید» و دوستش «جان داوی» هر دو در هیأت علمی دانشگاه شیکاگو بودند.(علیرغم اینکه«مید» هیچ وقت دکترایش را کامل نکرده بود). «مید» هم فلسفه و هم علوم اجتماعی خوانده بود و افکاری را که محور مکتب تعامل نمادین شیکاگو را شکل می داد، تدریس کرد. به عنوان استادی محبوب که بسیار مورد احترام بود، «مید» نقشی حساس در بنیانگذاری دیدگاه مکتب شیکاگو داشت؛ دیدگاهی که بر رویکرد نظریه اجتماعی ای که بر اهمیت ارتباطات در زندگی و برخوردهای اجتماعی، تاکید داشت.

این دو مکتب، اساساً در روش شناسی از هم اختلاف پیدا کردند. «مید» و دانشجویش «هربرت بلومر» اعتقاد داشتند که مطالعه انسان ها نمی تواند با همان شیوه های مطالعاتی سایر موضوعات انجام گیرد. آنها طرفدار استفاده از مطالعات موردی و گزارشات و مصاحبه های هدایت نشده بودند. مکتب«آیوا» رویکرد کمی تری را درمطالعاتشان اتخاذ کرد. «کوهن» براین باور بودکه مفاهیمSI می توانند عملیاتی، کمی و آزموده شوند.بدین منظور، «کوهن» روشی به نام پرسشنامه «تلقی از خویش» بیست گزاره ای را به وجود آورد. پاسخگوی تحقیق که یک تست بیست گزاره ای دریافت کرده، باید بیست جای خالی در پاسخ به سوال «من که هستم؟» را پُر کند. برخی از همکاران «کوهن» در «آیوا» از این نوع برداشت از خود مایوس شده و از او جدا شدند تا مکتب آیوای«جدیدی» را شکل دهند. «کارل کوچ» یکی از رهبران این مکتب جدید بود. «کوچ» و دستیارانش علاوه بر بررسی صرف اطلاعات استخراج شده از تست بیست گزاره ای، شروع به مطالعه رفتار تعاملی از طریق نوارهای ویدئویی مکالمات کردند.

علاوه بر این مکاتب اصلی تعامل نمادین،انواع متنوع دیگری نیز وجود دارد. بسیاری از نظریه هایی که کمتر به جنبه های مختلف تعامل انسانی تاکید دارند، مدیون مفاهیم اساسی SI هستند. برای مثال «ساخت اجتماعی»، «نظریه نقش» و«نظریه خویشتن» شاخه های SI را تشکیل می دهند. با وجود این تنوع در ایده ها، مفاهیم اساسی«مید» در بیشتر معانی SI کمابیش ثابت باقی مانده اند. با این حساب، ماپیش فرض های اساسی و مفاهیم کلیدی را که« مید» به اختصار و «بلومر» به تفضیل به آن پرداخته را بررسی خواهیم کرد.

موضوعات و پیش فرض های نظریه تعامل نمادین

تعامل نمادین بر پایه ایده هایی در مورد «خود» و رابطه آن با جامعه استوار است. از آنجاییکه، این مسئله می تواند بسیارکلی تعبیر شود، ما می خواهیم زمانی را برای جز به جز کردن موضوعات این نظریه صرف کنیم و دراین جریان، پیش فرض های تشکیل دهنده نظریه را آشکار کنیم.

«رالف لاروسا» و «دونالد.سی. ریتزس» نظریه تعامل نمادین را در ارتباط با مطالعه خانواده ها مورد بررسی قرار داده اند. آنها متذکر می شوند که هفت پیش فرض اساسی، SI را تشکیل داده واین پیش فرض ها سه موضوع اصلی را منعکس می کند.

o اهمیت معانی در رفتار انسانی

o اهمیت خودانگاره (Self-concept)

o رابطه بین فرد و جامعه



اهمیت معانی برای رفتار انسانی: نظریه تعامل نمادین معتقد است که افراد معنا را در خلال جریان ارتباطات می سازند، به خاطر همین، معنا برای هیچ چیزی ذاتی و درونی نیست. این مسئله، ساختار تفسیری در میان مردم برای ایجاد معنا را مطرح می کند. در حقیقت هدف تعامل، بر طبق SI، خلق معنای مشترک است. این واقعیتی است زیرا بدون معنای مشترک ارتباطات بسیار مشکل است-اگر که غیر ممکن نباشد. حالتی را تصور کنید که می خواهید با یک دوست صحبت کنید، اگر شما مجبور به توضیح معنای خاص هر کلمه ای که استفاده می کردید، بودید ودوست شما هم مجبور به انجام همین کار بود. البته، در بعضی مواقع درست زمانی که فکر می کنیم ما و طرف صحبتمان بر روی«یک» معنی توافق داریم، معلوم می شود دراشتباه هستیم. («من گفتم تا جایی که می توانی سریع آماده شو». «یک ساعت سریع ترین زمانی بود که من می توانستم آماده شوم». «امامنظور من این بود که تو در 15 دقیقه آماده شوی». «تو اینو نگفتی!»)، اما اغلب ما می توانیم بر روی اینکه افراد معانی مشترک رادر گفتگو دارند، حساب کنیم. بنا به گفته، «لاروسا» و «ریتزس» این موضوع سه پیش فرض اصلی SI که از تالیفات «هربرت بلومر» گرفته شده اند را تایید می کند. این پیش فرض ها به ترتیب زیر می باشند:

o انسانها در ارتباط با سایرین براساس معانی که آن سایرین برایشان دارند، رفتار می کنند.

o معنا در تعامل بین مردم خلق می شود.

o معنا از طریق فرایندی تفسیری اصلاح می شود.



انسانها در ارتباط با سایرین براساس معانی که آن سایرین برایشان دارند، رفتار می کنند: این پیش فرض رفتار را به عنوان حلقه ای از تفکر و رفتار آگاهانه بین محرک ها وپاسخ هایی که افراد به آن محرک ها می دهند، توضیح می دهد. نظریه پردازان SI مثل«هربرت بلومر» به معنای نهفته در پس رفتار، اهمیت می دادند. آنهامعنا را از طریق بررسی روان شناسانه و توضیحات جامعه شناسانه رفتار جستجو می کردند.

معناهایی که ما به نمادها نسبت می دهیم، محصولی از تعامل اجتماعی اند وتوافق ما نسبت به کاربرد معنای معین برای نمادهای خاص رانشان می دهد. برای مثال، در ایالات متحده، ما معمولاً حلقه های ازدواج را با عشق وتعهد ربط می دهیم، آن حلقه نمادی از تعهد قانونی و عاطفی است و بنابراین بیشتر افراد این این نماد را با یک دلالت ضمنی مثبت همراه می کنند. با این وجود، برخی از افراد ازدواج را به عنوان یک رسم ظالمانه می بینند. آنها نسبت به حلقه های ازدواج و هرگونه نمادهای دیگری که به عنوان قبول یک شرایط خفت بار است، واکنش منفی خواهند داشت. نکته ای که نظریه پردازان SI تشریح می کنند، این است که حلقه خود به تنهایی هیچ معنای خاصی ندارد. آن حلقه معنای خود را از طریق تعامل مردم و اهمیت دادن به آن، پیدا می کند.

معنا در تعامل بین مردم خلق می شود: «مید» بر مبنای بین ذهنی معنا تاکید دارد. به عقیده«مید» معنا تنها زمانی می تواند وجود داشته باشد که مردم تفاسیر مشترکی از نمادهایی که در تعامل ردوبدل می شود داشته باشند. بلومر(1996) توضیح می دهد که سه نوع نظر در مورد منشا معنا وجود دارد. یک نگرش معنا را به عنوان وجودی ذاتی در چیزها، در نظر می گیرد. «بلومر» بیان می کند«بدین ترتیب، یک صندلی آشکارابه خودی خود یک صندلی است. معنا از «چیزها» در صحبت کردن تجلی می یابد وبنابراین هیچ فرایندی در شکل گیری آن دخالت ندارد. تنها چیزی که لازم است، تشخیص معنایی است که در آن چیز وجود دارد(صص4-3).

رویکرد دوم به منشا معنا، آن را این گونه می بیند: معنا توسط کسی که برای او آن چیز معنا دارد، ایجاد می شود(بلومر، 1996، ص4). این نظر، تصور رایجی که«معانی در درون مردم هست نه در چیزها» را تایید می کند. در این دیدگاه، معنا به وسیله جداکردن عناصر روان شناسانه درون فردی که معنایی را تولید می کند، توضیح داده می شود.

SI، رویکرد سومی را برای معنا اتخاذ می کند، دیدن آن به عنوان رخدادی میان افراد. معانی«تولیدات اجتماعی» یا«پدیده هایی اند که در و از طریق تعریف رفتارهای مردم آن هنگام که تعامل می کنند، شکل می یابند.(بلومر، 1969، ص 5).

معنا از طریق فرایندی تفسیری اصلاح می شود: بلومر خاطرنشان می کند که این فرایند تفسیری دو مرحله دارد. اول: کنشگران چیزهایی را که معنا دارند، نشان می دهند. «بلومر» استدلال می کند که این قسمت فرایند متفاوت از رویکرد روانشناسانه و شکل گرفته توسط افراد درحال ارتباط با خودشان است. گام دوم شامل کنشگران در حال انتخاب، بررسی، تبدیل و انتقال معانی در موقعیتی که آنها خود را درآن می یابند، است.



اهمیت خود انگاره(Self concept)

دومین موضوع کلی SI بر اهمیت خودانگاره یا رابطه نسبتاً ثابت مجموعه ادراک هایی که افراداز خود نشان می دهند، تاکید دارد. زمانی که هرکنشگر اجتماعی سوال «من چه کسی هستم؟» را آن پاسخ می گوید، پاسخ به خود انگاره مربوط می شود. این تفکر در مکتب تعامل گرایی نمادین حیاتی است. علاوه بر اینSI علاقمند به روش هایی که افراد خود انگاره هایشان را پرورش می دهند، است. SI افراد را با خود فعالشان ترسیم می کند که ریشه در تعاملات اجتماعی با دیگران دارد. (نگاه کن به تصویر1.5). طبق نظر«لاروسا» و «ریتزس» (1993) این موضوع دو پیش فرض اضافی پیشنهاد می دهد





شکل5-1 چگونه خودانگاره پرورش می یابد

o افراد خودانگاره هایشان رااز طریق تعامل با دیگران می پرورانند.

o خود انگاره ها انگیزش مهمی را برای رفتار فراهم می کنند.



افراد خودانگاره هایشان را از طریق تعامل با دیگران می پرورانند: این پیش فرض بیان می کند که ما تنها از طریق رابطه با دیگران برداشت از خود را می پروانیم. افراد باخودانگاره ها متولد نشده اند،بلکه آنها را از طریق تعامل فرا می گیرند . بر طبق SI، نوزادان هیچ ادراکی از «خود» فردیت یافته ندارند. در طول سال اول زندگی کودکان شروع به متمایز ساختن خود از محیط شان می کنند. این نخستین پرورش خود انگاره است. نظریه تعامل نمادین اذعان دارد که این فرایند از طریق فراگیری زبان و توانایی پاسخگویی آن کودک به دیگران و جذب بازخوردهای دریافتی او، ادامه می یابد. اولین محققان درباره خانواده از قبیل«ادگار برگیس» (1926) زمانی که بر اهمیت خانواده به عنوان یک نهاد جامعه پذیر کردن بحث می کنند، این پیش فرض ها را منعکس می کنند. به علاوه «برگیس» خاطر نشان می کند که ممکن است فرزندان و والدین بر سر خودانگاره یا تصویر ذهنی فرزندان، با هم در تضاد باشند.

خودانگاره ها انگیزش مهمی برای رفتار فراهم می کنند: این تصور که باورها، ارزشها و احساسات وارزیابی ها درباره خود، بر رفتار اثر می گذارند، یک اصل اساسی SI است. «مید» استدلال می کند، ازآنجاییکه افراد بشر صاحب یک «خود» هستند، آنها مکانیسمی برای خود تعاملی در اختیار دارند. این مکانسیم برای راهنمایی وهدایت رفتار استفاده می شود. این نیز مهم است که خاطرنشان شود که«مید»، «خود» را به عنوان یک فرایند می بیند نه به عنوان یک ساختار. داشتن یک خود(Self) مردم را وادار می کند که اعمال و پاسخ خود را شکل دهند، تا اینکه آنها را به سادگی بیان کنند.بنابراین، برای مثال، اگر شما درباره توانایی هایتان در درس مبانی ارتباطات احساس خوبی بکنید، این احتمال ا ست که شما در این درس به خوبی عمل خواهید کرد. در واقع، این احتمال است که شما درتمام درس هایتان احساس اعتماد به نفس خواهید کرد. این فرایند اغلب«پیشگویی کام بخش» نامیده می شود، یا«انتظارات از خود» ی که سبب می شود، فرد به گونه ای رفتار کند که آن انتظارات محقق شوند.



Self-Fulfilling prophecy =(پیشگویی کام بخش )

پیش گویی درباره خودت که موجب می شود به گونه ای رفتارکنی که آن محقق شود.



رابطه بین فرد و جامعه: آخرین موضوع راجع به ارتباط میان آزادیهای فردی و الزامات اجتماعی است، «مید» و «بلومر» موضع میانه ای راجع به این مسئله اتخاذ کردند. آنها سعی کردند که در فرایندهای اجتماعی هم نظم و هم تغییر را درنظر گیرند. پیش فرض های مربوط به این موضوع شامل موارد زیراست.

o افراد و گروه ها تحت تاثیر فرایندهای اجتماعی و فرهنگی هستند.

o ساختار اجتماعی برآمده از تعامل اجتماعی است.



افراد و گروهها تحت تاثیر فرایندهای اجتماعی و فرهنگی هستند: این پیش فرض اذعان دارد که هنجارهای اجتماعی، رفتار فردی را محدود می کند. به علاوه، فرهنگ شدیداً بر رفتارها ونگرش هایی که ما به آنها در خود انگاره هایمان بها می دهیم، تاثیر می گذارد. در ایالات متحده، افرادی که خودشان را به عنوان فردی جسور می بیند، احتمالاً به این خصیصه افتخار می کنند و با نظر مساعدی آن را در خود انگاره هاشان انعکاس می دهند. این واقعیتی است زیرا ایالات متحده یک فرهنگ فردگرایانه دارد که به جسارت و ویژگی های فردی اهمیت می دهد اما، در بسیاری از فرهنگ های آسیایی مشارکت و وحدت بسیار بااهمیت به شمار می آید. «جمع» مهم تر از فرد است. بنابراین، یک آسیایی که خودش را به عنوان فردی جسور می بیند، ممکن است از داشتن چنین خودانگاره ای احساس شرم کند.

«مری رافرز»(2002) ذکر می کند یک تکلیف دانشگاهی که طراحی وب سایت شخصی بود، برای یک دانشجوی شرقی درکلاسش بسیار دشوار بود. آن دانشجو توضیح می دهد که در فرهنگ او صحبت کردن تنها درباره خود پذیرفته نیست واز قرار دادن اطلاعات درباره خودش بر روی وب سایت، احساس ناشایستی می کند.

ساختار اجتماعی برآمده از تعامل اجتماعی است: این پیش فرض موضع اخذ شده در پیش فرض قبلی را می پذیرد. SI آن دیدگاه که ساختار اجتماعی غیرقابل تغییر است را زیر سوال می برد و تصدیق می کند که افراد می توانند شرایط اجتماعی را تغییر دهند. برای مثال بسیاری از محل های کار امریکایی« جمعه های بی تکلف» را به وجود آورده اند، زمانی که کارکنان به جای لباس اداری ویژه که از لحاظ اجتماعی مورد انتظار است، لباس های غیر رسمی می پوشند. به این شکل، شرکت کنندگان در این تعامل، ساختار را تعدیل می کنند و کاملاً مقید به آن نیستند. به بیان دیگر، نظریه پردازان SI باوردارند که انسانها تصمیم گیرنده هستند.

در مرور، آن موضوعاتی که مبنای SI هستند و پیش فرض هایی که آنها حمایت می کنند را فهرست می کنیم:

موضوعات

o اهمیت معانی در رفتار انسانی

o اهیمت خودانگاره

o رابطه بین فرد و جامعه



پیش فرض ها

o انسانها در ارتباط با سایرین براساس معانی که آن سایرین برایشان دارند، رفتار می کنند.

o معنا در تعامل بین افراد خلق می شود.

o معنا از طریق فرایندی تفسیری اصلاح می شود.

o افراد خود انگاره هایشان را از طریق تعامل با دیگران می پرورانند.

o خود انگاره ها انگیزش مهمی برای رفتار فراهم می کنند.

o افراد و گروه ها تحت تاثیر فرایندهای اجتماعی و فرهنگی هستند.

o ساختار اجتماعی برآمده از تعامل اجتماعی است.



مفاهیم کلیدی

پیش از این گفتیم که طرح کلی کتاب اندیشه« مید» تحت عنوان(ذهن، خود و جامعه) بود. عنوان این کتاب سه مفهوم کلیدی SI را منعکس می کند. ما در اینجا هر یک از این مفاهیم را با توجه به اینکه چگونه دیگر مفاهیم مهم به این سه مبنا مرتبط می شوند، شرح می دهیم. آشکار خواهد شد که این سه مفهوم تاحدی هم پوشانی دارند، نتیجه ای از شرح یک نظریه با واژگان جهانی که می تواند از جهات متعددی دیده شود.



ذهن(Mind)

مید«ذهن» را به عنوان توانایی استفاده ازنمادها که معنای اجتماعی مشترکی دارند، تعریف می کند و مید باور دارد که افراد باید «ذهن» ها را از طریق تعامل با دیگران پرورش دهند.

اطفال تاز مانی که زبان یا نظام مشترک از نمادهای کلامی و غیرکلامی که به منظور بیان افکار و احساسات در قالب هایی نظم یافته را یاد نگیرند نمی توانند با دیگران به طور واقعی ارتباط برقرار کنند. زبان مبتنی بر آن چیزی است که «مید» آن را«نمادهای معنادار» می خواند و آن نمادهایی که اساساً معنای یکسانی را برای بیشتر مردم مجسم می کنند. بگذارید از آن کودک به عنوان مثالی برای ترسیم مفهوم«نمادهای معنادار» استفاده کنیم، زمانی که والدین با کودکانشان صحبت و نجوا می کنند، آن نوزاد ممکن است پاسخ دهد، اما او واقعاً معناهای کلماتی که والدینش استفاده می کنند را، درک نمی کند. زمانی که او زبان را می آموزد، نمادهای معنی دار، یا مشترک را رد و بدل می کند و می تواند پاسخ های دیگران به نماد هایی که او استفاده می کند را پیش بینی کند. به عقیده«مید» این گونه است که خودآگاهی پرورش می یابد.



توانایی استفاده نمادها با معنای اجتماعی مشترک=(ذهن) mind



با استفاده از زبان وتعامل با دیگران، ما آنچه را که مید «ذهن» می نامد، پرورش می دهیم و این امر ما را قادر می سازد تا یک موضع درونی برای جامعه ای که در بیرون ازما فعال است را خلق کنیم. بنابراین، «ذهن» می تواند به عنوان شیوه ای که مردم جامعه را درونی می کنند، توصیف شود. با این حال، «ذهن» تنها مبتنی بر جامعه نیست.«مید» بیان می کند که این دو رابطه ای دو سویه دارند. ذهن منعکس کننده و خلق کننده جهان اجتماعی است مردم همزمان با یادگیری زبان، هنجارهای اجتماعی و رسوم فرهنگی که آنها را محدود می سازد رافرا می گیرند اماآنها همچنین راه های شکل دهی و تغییر جهان اجتماعی را از طریق تعامل فرا می گیرند.

یک نظام مشترک از نمادهای کلامی و غیرکلامی=(زبان) language



زمانی که کودکان یاد می گیرند که صحبت کنند، ممکن است گفتن«لطفاً» و «متشکرم» را به عنوان شاخص های فرهنگی ادب، فرا بگیرند.همچنین ممکن است آنها شیوه های شخصی و منفردی برای بیان ادب، از قبیل گفتن(Mayberry شکل تغییر یافته «متشکرم») و (yes you= شکل تغییر یافته «لطفاً») که تکه کلام های پذیرفته شده در رابطه ای مشخص است را خلق کنند.



significant symbols =(نمادهای معنادار)

معانی که درباره معنای آن توافق عده زیادی از مردم وجود دارد



یک مکالمه درونی=(تفکر) thought



«مید» ایده تفکر که به مفهوم«ذهن» بسیار نزدیک است را به عنوان یک مکالمه درونی می پندارد. «مید» اعتقاد دارد که بدون انگیزش اجتماعی و تعامل با سایرین، انسانها قادر به حفظ مکالمه درونی و تفکر نمی بودند.

به عقیده «مید» یکی از حساس ترین فعالیت هایی که مردم از طریق تفکر انجام می دهند، «پذیرش نقش» است، یا توانایی جایگزینی نمادین یک نفر درخود فرضی فرد دیگر. این فرایند همچنین «پذیرش دیدگاه و منظر» نامیده می شود، زیرا نیازمند آن است که فرد خود را در یک تجربه معلق کرده و در عوض آن را از موضع فرضی فرد دیگری بنگرد زمانی که ما سعی در تصور این داریم که چگونه دیگری ممکن است موضوعی را ببیند یا زمانی که ما سعی می کنیم به شکلی که فکر می کنیم کس دیگری ممکن است رفتار کند، عمل کنیم، در حال پذیرش نقش هستیم.



role taking =(پذیرش نقش)

توانایی قرار گرفتن فردی به جای فرد دیگر



«مید» بیان می کند که پذیرش نقش عملی نمادین است که می تواند به ما، در روشن کردن احساس مان از خویشتن کمک کند همچنان که به ما این امکان را می دهد که ظرفیت همدلی خود را با سایرین پرورش دهیم.



خود(self)

«مید» خود را به عنوان توانایی بازتاب «خویشتن» از منظر دیگران تعریف می کند. از این تعریف می توان دریافت که «مید» باور ندارد که «خود» از درون نگری یا از تفکر ساده فرد درباره خودش حاصل می شود. از نظر مید، «خود» از شکل خاصی از پذیرش نقش پرورش می یابد، به معنی تصور اینکه ما برای دیگران چگونه به نظر می آییم. «مید» با وام گیری یک مفهوم که توسط«چارلز کولی» جامعه شناس در سال 1912 ابداع شده، به آن به عنوان «خودآیینه سان» یا توانایی ما در دیدن خودمان در بازتاب نگاه دیگری، اشاره می کند. کولی(1972) باور دارد که سه اصل پرورش، با «خود آیینه سان» پیوند یافته است.(1) ما تصور می کنیم که برای دیگران چگونه به نظر می آییم. (2) ما قضاوت آنها را درباره خودمان تصور می کنیم و (3) ما براساس این برداشت ها از خود، احساس ناراحتی و یا غرور می کنیم. یک تبلیغ تجاری برای لباس های جین زنانه شخصیتی دارد که می گوید«زمانی که او همانطور که در اولین دیدار به من نگاه کرد، می نگرد، احساس می کنم زیبا هستم». این تبلیغ نمونه ای از خود آیینه سان را ارایه می دهد. ما از شیوه هایی که دیگران با ما رفتار کرده، ما را می بینند، و عنوانی که ما را با آن قلمداد می کنند، درباره خودمان یاد می گیریم. یک بار یکی از نویسندگان در مسابقه بزرگ دوچرخه سواری در«آیوا» شرکت کرد. او یک دوچرخه سه دنده را 523 مایل از یک سوی ایالت تا سوی دیگر آن رانده بود. دو چرخه سواری یک هفته طول کشید. و او بعد از گذشت تقریباً سه روز احساس کرد که دیگر نمی تواند حتی یک دقیقه پا بزند. اما درست زمانی که نزدیک بود ناامید شود و دست بکشد، یک مرد درکنار او رکاب زد و به او گفت: «شما حیرت انگیز هستید، ادامه دهید این دوچرخه سواری را بر روی یک دوچرخه سه دنده، شما خیلی قوی هستید، همچنان ادامه دهید». هنگامیکه آن مرد دور شد، او پشت خود را صاف کرد و به خودش گفت:«خوب» من فکر می کنم که حیرت انگیز هستم، من می توانم این مسابقه را به پایان رسانم». آن برچسبی را که آن مرد به او زد، عملاً احساس خستگی او را تغییر داد و او را وادار ساخت تا اجرای خود و خودش را به گونه ای دیگر و امیدوار کننده تر ببیند.



تصور اینکه ما برای سایرین چگونه به نظر می آییم=(خود) self

تصور «مید» از خود آیینه سان دلالت ضمنی از قدرت برچسب ها بر خود انگاره و رفتارها دارد. این قدرت شکل دومی از پیشگویی کام بخش را ارایه می دهد. پیش از این در این بخش ما از پیشگویی های کام بخش به عنوان انتظارات از خودی که بر رفتارها اثر می گذارد، صحبت کرده ایم. به همین دلیل، خود تلقینی منفی می تواند موقعیت هایی را که در آن پیش بینی های شکست محقق شود را خلق کند. این نوع دوم پیشگویی کام بخش که با القاب به وجود می آید «اثر پیگمالیون» نامیده می شود و به انتظارات دیگران که بر اعمال شخص حاکمیت دارد، اشاره می کند.



looking - glass self =(خود آیینه سان)

توانایی ما در دیدن خود به شکلی که دیگری ما را می بیند.



این نام از افسانه پیگمالیون گرفته شده است که نمایشنامه «بانوی افسانه ای من»بر آن مبتنی است.«الیزا» شخصیت اصلی در این نمایشنامه، بیان می کند که تفاوت بین خانمی از طبقه بالا و یک دختر شایسته فقیر دررفتار آنها نیست بلکه در چگونگی رفتار دیگران با آنهاست. این پدیده در مطالعات کلاسیک توسط«رابرت روزنهال» و «لنور جکوبسون» آزمایش شده است(1986). «روزنهال» و «جکوبسون» در مطالعات خود به معلمین مدارس ابتدایی گفتند که 20 درصد دانش آموزان آنان با استعداد هستند، اما اسامی این دانش آموزان مستعد صرفاً به شیوه ای تصادفی قید شده بود. هشت ماه بعد این دانش آموزان، پیشرفت های عمده بیشتری از لحاظ IQ در مقایسه با بقیه بچه های کلاس از خودنشان دادند. «روزنهال» و«جکوبسون»استنتاج کردند که این در اثر انتظارات معلم ها (رفتارشان براساس این انتظارات) نسبت به بچه های مستعد بود.





Pypmalion effec = (اثر پیگمالیون)

زندگی کردن در موافقت یا درمخالفت با توقعات فرد دیگر از ما

آن گونه که «مید» درباره «خود» نظریه می دهد، اظهار می کند که از طریق زبان، افراد این قابلیت را دارند که هم سوژه(ذهن) و هم ابژه(عین) خودشان باشند. به عنوان سوژه ما عمل می کنیم و به عنوان ابژه ما عمل خود را مشاهده می کنیم. «مید» سوژه(ذهن) یا خود عملگر را «من=I» و ابژه(عین) یا خود مشاهده گر را «مرا= Me» می نامد. «I= من» خودانگیخته، غریزی و سازنده و برعکس آن«Me= مرا» بیشتر انعکاسی و از لحاظ اجتماعی هشیار است. ممکن است «I= من» خواهان بیرون رفتن و جشن رفتن برای تمام طول شب باشد، در حالی که »Me= مرا» ممکن است هوشیاری به کار گرفته و به تکلیفی که به جای مهمانی رفتن بایدانجام شود اعتنا کند. «مید» به «خود» به عنوان فرایندی که «I = من» و «Me= مرا» را همگرا می سازد توجه می کند.

خودِ خودانگیخته، غریزی و سازنده = (من) I



جامعه(society)

«مید» عنوان می کند که تعامل درون یک ساختار پویای اجتماعی، فرهنگ و جامعه و بدین گونه اتفاق می افتد. افراد درون محیط های اجتماعی از پیش موجود متولد شده اند. «مید» جامعه را به عنوان شبکه ای از روابط اجتماعی که افرادخلق می کنند، تعریف می کند. افراد از طریق رفتاری که آنها به طور فعالانه و داوطلبانه بر می گزینند در جامعه وارد می شوند.

Society =(جامعه)

شبکه ای از روابط اجتماعی که انسانها به وجود آورده ونسبت به آن واکنش نشان می دهند

بنابراین جامعه مجموع بهم پیوسته ای از رفتارهایی که افرادبه طور مداوم تنظیم می کنند را نمایان می سازد. جامعه، پیش از افراد وجود دارد اما همچنین توسط افراد در ارتباط با دیگران ایجاد شده و شکل می گیرد. بنابراین جامعه شکل گرفته از افراد است و «مید» درباره دو قسمت خاص از جامعه که بر «ذهن» و «خود» تاثیرگذار است، صحبت می کند. تصور مید از «دیگران خاص» به افرادی که در جامعه برای ما بااهمیت هستند، بر می گردد. این افراد معمولاً اعضای خانواده، دوستان وهمکاران و مدیران شغلی هستند. ما به «دیگران خاص» به منظور کسب حسی از پذیرش اجتاعی ودرکی از خود، توجه می کنیم. شناسایی«دیگران خاص» و محیط بر حس پذیرش اجتماعی و ادراک از خودمان تاثیر می گذارد. اغلب توقعات برخی از «دیگران خاص»، با برخی دیگر از آنها در تضاد قرار می گیرد.



خودِ انعکاسی و از لحاظ اجتماعی آگاه=(مرا) Me



«دیگر عام» به دیدگاهی از گروه اجتماعی یا فرهنگ به عنوان یک کل اشاره دارد. این دیدگاه توسط جامعه به ما داده شده است و «نگرش «دیگر عام» نگرش کل جامعه است». (مید1934، ص 154). «دیگر عام» اطلاعاتی درباره نقش ها، قواعد ونگرش هایی که توسط جامعه به اشتراک گذاشته، ارایه می دهد. «دیگر عام» همچنین به ما حسی از چگونگی واکنش دیگران نسبت به ما و درکی از انتظارات اجتماعی عمومی می دهد.



افرادی که برای ما با اهمیت هستند=(دیگران خاص) Particular others

«دیگر عام» ممکن است به میانجی گری در مورد اختلاف های ایجاد شده توسط گروه های متضاد«دیگران خاص» کمک می کند.



تلقی کل جامعه=(دیگر عام) generalized other

نقد و جمع بندی

نظریه تعامل نمادین برای بیش از شصت سال، یک چارچوب نظری تاثیرگذار بوده است،این نظریه بینش های قابل توجه ای را در مورد رفتار ارتباطی انسانی در موقعیتهای متنوع مختلف ارایه می دهد. این نظریه در شرح و بسطش منطقی است؛ با نقش «خود» آغاز می شود و تا مطالعه «خود» در جامعه پیش می رود. در این فصل، ما خاطر نشان کردیم که این نظریه اکتشافی است. از طریق شناختن کاربرد آن در موقعیت های مختلف از قبیل: رسانه ها، هم سازمانی و هم میان فردی. با این حال،این نظریه منتقدان خود را دارد.

ایرادات اصلی که در خصوص SI مطرح می شود، متوجه بر تمرکز در حوزه های زیراست: بیش از حد کلی است. اهمیت بیش از اندازه ای برای رفتار فردی، قائل می شود و از دیگر متغیرهای مهم چشم پوشی می کند و این ابطال پذیر نیست. ما در زیر به طور خلاصه این انتقادها را بازبینی می کنیم.

برخی از منتقدان شکایت دارند که SI آنقدر کلی است که نمی تواند ثمربخش باشد. این نقد بر معیار ارزیابی موضوع تمرکز یافته است. این منتقدین مدعی اند که SI به مسائل بسیار زیادی برای توضیح کامل فرایندهای خاص ساخت معنی و رفتارهای ارتباطی پرداخته است. این ایراد که مفاهیم سازنده این نظریه، بسیار کلی و تقریباً مبهم نوشته شده اند، مربوط به این مسئله است. به علاوه، درست به خاطر همین ابهام، SI به سختی ابطال پذیر است. در پاسخ به این نقد، مدافعان SI توضیح می دهند که SI یک نظریه واحد نیست، بلکه چارچوبی است که می تواند بسیاری از نظریه های خاص را فراهم کند. برای مثال در نظریه های خاص دیگر مثل نظریه «نقش» مفاهیم به طور واضح تری تعریف شده اند و ابطال پذیر هستند.

حوزه دوم این نقد درباره تاکید«مید» بر روی قدرت کنشگر درخلق واقعیت است.منتقدان اظهار می دارند که این مسئله به اینکه افراد درجهانی زندگی می کنند که ساخته خودشان نیست، توجه نمی کند. نظریه پردازان SI، شرایطی را واقعیت در نظر می گیرند که کنشگران آن را به عنوان واقعیت تلقی کنند.

اما«اروینگ گافمن» (1974) اظهار می کند که این تصور، گرچه درست، اما حقیقت عینی را نادیده می گیرد. نظریه پردازان SI با این نقل که آنان سعی می کنند ما بین آزادی انتخاب ومحدوده های بیرونی گام بر دارند، مخالفت می کنند. آنها درستی محدودیت را تایید می کنند،اما همچنین بر اهمیت معانی مشترک نیز تاکید دارند.

حوزه دیگری از انتقاد بیان دارد که مفاهیم مهمی هستند که SI آنها را نادیده می گیرد از قبیل احساسات و اعتماد به نفس منتقدان اظهار دارند که SI ابعاد احساسی تعامل انسانی را توضیح نمی دهد. به علاوه، منتقدان اشاره می کنند که SI بر روی اینکه ما چگونه یک خود انگاره را پرورش می دهیم، بحث می کند. اما چیز چندانی برای گفتن درباره اینکه چگونه«خودمان» را ارزیابی کنیم ندارد. با توجه به عدم توجه به جنبه های احساسی زندگی بشر، نظریه پردازان SI پاسخ می دهند که هر چند که«مید» بر روی این جنبه ها تاکید ندارد، اما این تئوری به خودی خود می تواند احساسات را هماهنگ سازد. در حقیقت، برخی از محققان به کارگیری SI را در احساسات با موفقیت شروع کرده اند.برای مثال«جیمز فورت» ، «آنه بَرت» ، «مدی کمپل» (1996) از دیدگاه تعامل نمادین برای سنجش غم و اندوه استفاده کردند. مطالعات آنها سودمندی دیدگاه تعامل اجتماعی در تشخیص ومداخله در یک گروه داغدیده را سنجید. نویسندگان SI را به عنوان مدلی سودمند یافته اند. راجع به اعتماد به نفس، متخصصین تعامل نمادین قبول دارند که این مسئله نقطه توجه این نظریه نیست. اما آنها متذکر می شوند که این مسئله نقصی در این نظریه نیست و این صرفاً درورای آن چارچوب هایی است که مید برای تحقیق انتخاب کرد.

در خلاصه، تعامل نمادین منتقدانی دارد، اما همچنان یک نظریه راهگشا و ماندگار باقی مانده است. این نظریه تحقیق در زمینه های متعدد را فراهم می کند و به طور مداوم بهبود و گسترش می یابد. علاوه بر این، این یکی از ابزارهای مفهومی عمده به منظور تفسیر تعاملات اجتماعی است و ساخت های محوری آن، پایه ای را برای دیگر نظریه هایی که ما دراین کتاب بحث می کنیم، فراهم می کند. نظریه هایی چون «نمایشی کردن»، «نظریه گروه خاموش»، «نظریه فرهنگ سازمانی» و «نظریه نقطه نظر». بنابراین، آز آنجاییکه نظریه تعامل نمادین، تفکر مفهومی زیادی را فعال کرده، اکثر آن چه که هدف نظریه ها است را به انجام رسانده است.

ایراندخت زین العابدین

* فصل پنجم کتاب «معرفی نظریه های ارتباطاتIntroducing Communication Theory»

No comments: