سيطره جهاني شدن
از ايده به عمل، در اصلاح آموزش عالي
نويسنده: ديويد اي. بلوم
مقدمه:
مواردي كه پيرامون آن در اين مقاله صحبت ميشود در كلمه «تنافضات» به بهترين نحو خلاصه ميشود. ما همه تصديق ميكنيم كه در جهان تضادها زندگي ميكنيم و تناقضات ميتوانند مدت زماني طولاني ادامه يابند. مطمئناً همه رمان مشهور جرج اورول (1984) را ميشناسند نكتهاي كه ممكن است ناشناخته باشد آن است كه اورول در آن كتاب لغت جديدي ابداع نمود. «فكر دوگانه» مفهومي است كه توصيف جالبي را از شخصيت بسياري افراد و موقعيت سازمانهايي كه خود را اعضاي گروه سياست توسعه جهاني به شمار ميآورند ارائه ميكند. به قول معروف اورول:٭
«فكر دوگانه يعني نگهداري دو اعتقاد متناقض در فكر يك نفر و پذيرفتن همزمان هر دوي آنها»
هر كسي آموزش را براي توسعه ضروري ميبيند اما تا كنون تعداد خيلي كمي از سياستگذاران آموزشي در كشورهاي در حال توسعه ارزش آموزش عالي را درك نمودهاند. اين يكي از تناقضات متعددي است كه آموزش عالي و سياست آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه نشان ميدهد. به آموزش همواره به عنوان يكي از ضروريات توسعه موقعيت ممتاز داده ميشود. اما در اكثر مواقع از آموزش عالي سخني به ميان نميآيد.
سازمانهايي چون بانك جهاني با ديدگاه سنتي امتياز خيلي پاييني به آموزش عالي دادهاند. اعتقاد بر اين است كه آموزش عالي به روشنفكران جامعه توجه دارد. آنچه سرمايهگذاراي در آموزش عالي به جامعه باز ميگرداند بسيار كمتر از ميزان بازگشتي سرمايهگذاري در آموزش ابتدائي و متوسطه است.
در گزارش جديد بانك جهاني «سازماندهي جامعه دانايي: چالشهاي تازه براي آموزش عالي» بانك خودش پذيرفته است كه «بيشتر حمايتهاي مالي فراهم شده براي آموزش عالي در بخشهاي ديگر خرج شدهاند...» بانك به ندرت قادر به ارائه بلندمدت و فراگير حمايت مالي براي آموزش عالي است كه براي اصطلاح موفقيتآميز آن و ساخت نهادي موثر مورد نياز است.
جهاني شدن آشكار مينمايد: چنين موقعيتي كه از يك طرف اعتقاد به ضروري بودن آموزش وجود دارد و از طرف ديگر از بالاترين سطح آموزش غفلت ميشود، اساساً با نيازهاي كشورهاي در حال توسعه همخواني ندارد. همچنين استدلال ميشود، فشارهايي كه جهاني شدن به آموزش عالي اعمال ميكند، اصلاح را ضروري مينمايد.
اما اين نظرات براي اصلاح كافي نميباشند و اينجا تناقض ديگري در ارتباط با هر دو بحث، توسعه و آموزش عالي وجود دارد: خط مشي و سياستگذاري زمان بيش از اندازهاي را براي پيدا كردن ايدههاي هوشمند به منظور اصلاح صرف ميكند، اما زمان اندكي را به پيادهسازي و نحوه بكارگيري موثر سياستها اختصاص ميدهد. و در اكثر حوزههاي اولويت دار توسعه اين وضعيت وجود دارد. اما اين مقاله صرفاً به آموزش عالي محدود ميشود. بنابراين سه مرحله اصلي مورد نظر قرار ميگيرد:
ـ مرحله اول: آموزش عالي براي ارتقاي توسعه پايدار انساني و رشد اقتصادي ضروري است. نعمت فراوان و شكوه و جلالي كه صرفاً كشورهاي غني ميتوانند فراهم نمايند ادامه نخواهد داشت بلكه يك ضرورت مطلق براي همه كشورها و خصوصاً كشورهاي فقير است.
ـ مرحله دوم: فشارهاي جهاني شدن ايجاب مينمايد كه ما به طور پايدار منابع بيشتري را به آموزش عالي اختصاص دهيم و اينكه ما همچنين در هر دو سطح نهادهاي فردي و كل سيستم اصلاح انجام دهيم.
ـ مرحله سوم: ايدههاي خوب كافي نيستند. تمركز بر بكارگيري، حداقل به اندازه طرح راهبرد مهم است. واقعيت مشكلات تبديل يك ايده به عمل و تبديل آن به مقياس بايد در نحوهي بكارگيري در نظر گرفته شوند.
به ترتيب اهميت به هر يك از اين سه موضوع پرداخته ميشود.
اهميت آموزش عالي: جهاني شدن با دقت و توجهي موشكافانه و هدفمند به سيستمها و موسسات آموزش عالي در هر كشوري روي آورده است. جهاني شدن به فرايندهايي كه بواسطه آنها كشورها با انتقال كالاها، سرمايه نيروي كار و ايدهها بيشتر با هم تلفيق ميشوند، معطوف و منتسب ميشود. تجارت ـ مجراي اصلياي كه جهاني شدن از طريق آن اتفاق ميافتد. مزاياي هنگفتي عرضه مينمايد.
چرا كه هر كشوري را در اختصاصي كردن، آنچه را به نحو احسن انجام ميدهد، مجاز ميشمرد. به عبارت ديگر براي داشتن يك طبقه بينالمللي ارتقاء يافته جهاني شدن هم كار را ساده كرده و هم خود بواسطه پيشرفتها با طبقه كارگري بينالمللي ارتقا يافته همراه گشته و چنين برداشت ميشود كه ايدههاي جديد بسيار سريعتر از هر زمان در طول تاريخ به ثمر ميرسند و تكنولوژيهاي جديد، توسعه يافته و جايگزين ميشوند. دانش به شكل فرايندهاي مشخصهي مهم ثروت ملتها گشته و دسترسي به دانش و توانايي انتشار آن منبع اصلي سود رقابت پذير شده است.
آموزش عالي ميتواند ابزاري حياتي براي كمك به كشورهاي در حال توسعه به منظور استفاده از جهاني شدن باشد. تاكنون بيشترين پيشرفتها در جهان توسعه يافته بوجود آمدهاند با اينكه كشورهاي غني تنها وطن 15% جمعيت جهان ميباشند. صاحب بيش از 90 درصد حقوق ثبت اختراع تاييد شده هستند. چنانچه كشورهاي در حال توسعه تمايل به دستيابي به همان مرحله را دارند. آموزش ميتواند ابزاري پايهاي براي تسريع اين فرايند باشد.
آموزش چگونگي دسترسي به ايدهها و تكنولوژيهايي كه در جاي ديگري توسعه يافتهاند و به عمل درآوردن آنها ـ مهارتهايي كه آموزش عالي به طور منحصر به فردي مناسب ايجاد آنها ميباشد ـ ميتواند كشورهاي در حال توسعه را براي برداشت مزاياي جهاني شدن بدون فرايند دشوار و پرهزينه اكتشاف توانمند سازد. آموزش عالي همچنين ميتواند بر كشورها در جذب سرمايه خارجي و شركت موثرتر در فعاليتهاي بينالمللي مختص مطالبات فني ديپلماسي، تجارت بينالمللي و دولت جهاني، كمك كند.
به عبارت ديگر آموزش عالي ميتواند به كشورهاي در حال توسعه در استفاده از دگرگوني اقتصادي ايجاد شده بواسطه جهاني شدن در جهش مراحل توسعه كمك كند. جهاني شدن به نوبه خود ميتواند به يك كشور در بهرهگيري از محصولات آموزش عالي كمك نمايد. يكي از مشكلات در جهان عرب به نظر ميرسد اين باشد كه در كشورهايي مانند مصر و اردن بسياري افراد جوان، در حال بيرون آمدن از موسسات آموزش عالي، هستند بدون آنكه شغلي براي تصدي موجود باشد. بازارهاي سخت كارگري و عدم توفيق در اتصال به جريان تجارت جهاني منجر به ايزوله شدن و ركود اقتصادي در بخش زيادي از خاورميانه است. داشتن تعداد زيادي افراد جوان تحصيلكرده سرگردان بدون شغل ميتواند راهي به سوي شرايط اجتماعي ويرانگر باشد.
الحاق مديريت درست به اقتصاد جهاني، از طرف ديگر ميتواند فعاليتهاي اقتصادي را ارتقا دهد، سرمايهگذاري خارجي را بالا برده و ايجاد اشتغال نمايد و كشورها را در جهت بهرهگيري از مزيت محصولات سيستمهاي آموزش عاليشان و بهرهمندي از مهارتها و دانششان توانمند سازد. جهاني شدن همچنين ميتواند موسسات را در استفاده از درسهاي آموخته شده در ديگر كشورها و پيوند با موسسات خارجي براي حل مشكلات ياري نمايد.
تركيب جهاني شدن و آموزش عالي پتانسيلهاي عظيمي را براي توسعه استانداردهاي زندگي ارائه مينمايد. براي مثال، هند با افزايش دادن صنعت مهندسي نرمافزار هم در بخش آموزش مهندسان نرمافزار و هم صنعت خدمات اداري پشتيبان و پروژهها و كمپانيهاي جديد فعاليتهاي اقتصادي از مزيتهاي جهاني شدن بهره گرفته است بخشهايي از اقتصاد هند مانند بنگلور و حيدرآباد ـ كه به مرحله عمل رسيدهاند و مثال خوبي است از كشوري كه در حال استفاده از آموزش عالي به منظور بهرهگيري از يك فرصت از فرصتهاي نويد بخش ارائه شده بواسطه جهاني شدن، ميباشد.
بيش از هشتاد هزار نفر در صنعت high-tech بنگلور كار ميكنند ـ تعداد زيادي از آنها محصولات 100 دانشگاه تحقيقي و كالجهاي فني شهر است. ميكروسيستمهاي sun, microfoft, oracle, itel, ibm همهشان همچنين مراكز توسعه نرمافزار ايجاد كردهاند يا ارتباطاتي با شركتهاي محلي به منظور بهرهگيري از ذخيره فارغالتحصيلان كامپيوتر ماهر هند برقرار كردهاند.
جامعه بينالمللي و بيشتر كشورهاي در حال توسعه، خودشان تاكنون فوايد عظيم آموزش عالي را درك كردهاند. منافع هنگفتي در ارتقا آموزش پايه و دبيرستان قرار داده شده اما اهداف توسعهاي اعلاميه هزاره سازمان ملل و آشكارسازي اخير سران دولتهاي جهان در توسعه پايدار در ژوهانسبورگ هيچ توجهي به آموزش عالي نكرد. خصوصاً اين مطلب به ذهن خطور ميكند كه آموزش عالي به عنوان ابزاري براي دستيابي به حداقل يكي از 9 هدف توسعهاي هزاره سازمان ملل ذكر نميشود. نگاهي به اهداف، اين را كاملاً روشن ميسازد كه حصول به تقريباً هر يك از آن اهداف بسيار آسان خواهد بود، اگر يك كشور سيستم آموزش عالي قوي و توليد كنندهاي داشته باشد.
دو هدف اوليه، به عنوان مثال ـ نسبت افرادي كه درآمدشان كمتر از يك دلار در روز است و نسبتي كه در گرسنگي به سر ميبرند ـ تا حد زيادي به توسعه اقتصادي و درجات كاهش فقر متكي است. بدون يك سيستم آموزش عالي چه كسي استراتژيهاي كاهش فقر را فراهم خواهد كرد؟ چه كسي تحقيقات كشاورزي را به منظور توسعه تكنولوژيهاي مناسب براي آناني كه از زمين كسب درآمد ميكنند، انجام خواهد داد؟ و چه كسي سياستهايي كه توسعه اقتصادي و مذاكره جبران وامها و دسترسي به بازارهاي غني جهاني را در سازمان تجارت جهاني (WTO) ارتقا ميدهد را نشان ميدهد؟
هدف بعدي ـ تضمين جهاني آموزش ابتدائي و دبيرستان ـ همچنين متكي بر آموزش عالي در پروش معلماني است كه هماهنگي و تناسب كميت افزايش يافته آموزش عالي را با كيفيت بهبود يافته تضمين خواهند كرد.
براي اكثر اهداف ديگر هم مفيد است. اختيار دادن قانوني به نيازهاي زنان، در ميان خيلي چيزهاي ديگر، زنان را قادر به تصرف موقعيتهاي قدرت مينمايد. كاهش دادن مرگ و مير كودكان نيازمند پرسنل پزشكي بهتر يا اموزش مناسب ديده است. جبران فقدان نيازهاي منابع محيطي در ميان بسياري دانشهاي برگرفته از ابتكارات به تحقيق در منابع انرژي جايگزين، همگي به طور دقيق به موفقيت آموزشي پيوند ميخورند و بويژه مهارتها در توسعه و كاربرد دانش كه آموزش عالي توليد ميكند.
نكته اين است كه آموزش عالي فرصتهاي بزرگي را براي كشورهاي در حال توسعه به منظور بهرهگيري از آنها ارائه ميكند و به طور مستقيم به فرايند جهاني شدن كمك ميكند، ميتواند در نيل به اهداف توسعهاي هزاره همكاري نمايد و ميتواند كشورها را به منظور سازگاري با تكنولوژي جديد و برآورده كردن نيازهاي بومي قدرتمند سازد و به آنها در رسيدن به اقتصاد جهاني كمك كند.
متاسفانه، نياز آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه در سطح وسيعي برآورده نميشود. در بيشتر جهان در حال توسعه ارائه آموزش عالي به طور اسفناكي با نيازهاي جهاني شدن ناهماهنگ است. سيستمهاي موجود نه نيازهاي بازار كار جهاني و نه نيازهاي اقتصادي و اجتماعي بومي را ارضا ميكند، اينجا تنها سه موضوع اصلي وجود دارد:
1- آنچه كه جهان امروز نياز دارد، مهارتهاي حل مسئله و قابليت انعطافپذيري است. بسياري از دانشگاههاي كشورهاي در حال توسعه امروزي بر آموزش از روي عادت تمركز ميكنند، جايي كه حافظه و نه خلاقيت و كنجكاوي جايزه داده ميشود. در جهاني كه به سرعت در حال تغيير است، موسسات آموزش عالي نبايد به دانشجويانشان تنها ياد دهند كه اكنون چه چيزي شناخته شده است بلكه چگونگي به روز نگه داشتن دانش را يادشان دهند. قابليت انعطاف و اخذ تكنولوژيهاي جديد گردآوري دانش، حياتي ميباشند اما متاسفانه در اكثر جهان در حال توسعه توجه به اين مسئله وجود ندارد.
2- عدم توفيق برنامهريزي آموزشي ـ تحصيلي در رشتههاي كه نياز جامعه است، دربرگيري و شمول دانش، مهارتها و چشماندازهايي كه دانشجويان نياز است آگاهي يابند، از اهميت مشابهي برخوردار است، همان طور كه انجمنهاي ويژه در آموزش عالي جامعه گزارش ميكنند (مجدداً براي ذكر جزئيات بيشتر به آن پرداخته ميشود)، فشار كارهاي سازماني و اتكا به سنت، بسياري تحصيلكردگان علوم انساني و هنر را در رديف «بيكاران تحصيلكرده» جاي داده است.
3- در پايان، سيستمهاي آموزش عالي در اخذ و نگهداري فرصتهاي ارائه شده بواسطه پيوند جهاني ناموفق عمل ميكنند. جهاني شدن به افراد اجازه بيرون آمدن از مرزهاي موسساتشان و اتصال به ديگران به منظور حل مشكلات را ميدهد، اما شبكههاي نهادي و مرزهاي متقاطع كه اميد زيادي براي ارتقا نوآوري علمي مناسب نيازهاي كشورهاي در حال توسعه ميدهند، هنوز كم رنگ و خام هستند.
دوم: نياز به اصلاح
پس از ارائه اظهارت پيرامون اهميت آموزش عالي اكنون به بحث نياز به اصلاح پردازيم. اين نياز در حقيقت كانون گزارش اخير انجمن ويژه٭ آموزش عالي و جامعه بود كه بواسطه يونسكو و بانك مركزي جهاني در سال 1997 گردآوري شد. (Taskforce)، انجمن ويژه، پيشنهاد كرد كه «اقدام فوري براي گسترش كميت و بهبود كيفيت آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه ميبايست الويت اصلي توسعه گردد». گزارش بيان ميدارد آموزش عالي «در آستانه اقتصاد دانايي همچون آموزشي ابتدائي در آستانه اقتصاد كشاورزي و آموزش دبيرستاني متوسطه در آستانه اقتصاد صنعتي است».
انجمن ويژه همچون نقطه عطفي در تفكر آموزش عالي است. رئيس بانك جهاني جيمز و نفتسون آن را به عنوان يك «نقشه راهنماي خارقالعاده» براي سياستگذاران توسعه، توصيف كرده است و در شروع گزارش ميگويد: تحصيلكردگان خوب جهان در حال توسعه «ميتوانند نيروي پرقدرتي براي تغيير باشند، اما آنها نياز به مدارس و فرصتهاي تحصيلي در كشورهايشان دارند». *
گزارش، رئوس موارد اصلاح آموزش عالي را مطرح ميكند و موانع و پيشنهادات جهت غلبه بر آنها را بيان ميدارد.
آموزش عالي و علاقه عمومي
اولين موضوع اصلي، شامل آموزش عالي و علاقه عمومي ميشود. جهل و ناداني مدرن در مورد آموزش عالي بواسطه اقتصاد دانان هدايت شده است. ـ گروه دانشمندان سطح پايين، عادت به دانستن قيمت هر چيز و ارزش هيچ چيز، داشته و ما را به راه آسان و باور نكردني تشخيص بازگشت سرمايهگذاري در آموزش عالي ميرسانند.
در اينجا زمان كافي براي توضيح محاسبه به طور كامل وجود ندارد ـ اما نكته اصلي اندازهگيري بازگشت آموزش عالي منحصراً در تفاوتهاي درآمدي است. شخصي را كه هيچ گونه تحصيلاتي ندارد، كسي كه به مدرسه ابتدائي رفته است، كسي كه دبيرستان را تمام كرده است و شخصي را با مدارك دانشگاهي در نظر بگيريد ـ هر كدام چه ميزاني بيشتر از قبلي درآمد دارد؟ سپس اين تفاوتها با افزايش ميزان سرمايهگذاري شده در آموزش آنها، براي پيداكردن بازگشت مقايسه ميشوند. اين نتايج به طور كلي اظهار مينمايند كه آموزش عالي بازگشت پايينتري از آموزش ابتدائي و دبيرستان دارد ـ و جهت آنها توجيه تحريف بودجههاي دولت (و وجوه توسعه) به دور از موسسات آموزش عالي مورد استفاده قرار داده شدهاند.
نرخ محاسبات بازگشت اشتباه محاسبه ميشود، زيرا آنها حدود تغييرات بهره را در كساني كه به تحصيلات عالي ميرسند، در نظر نميگيرند. براي مثال آموزش عالي ميتواند كيفيت سلامتي را افزايش داده و كميت را كاهش دهد. همچنانكه نرخ تحليل بازگشت نشان ميدهد. فوايد خصوصي براي افراد فوايد مستقيم نيروي كار نميباشند. انجمن ويژه در مورد منافع آموزش عالي ديدگاه وسيعتري به نرخ بازگشت صرف دارد». آموزش عالي به طور عيني بهرههاي بالاتر و بيشتر در جهت بهبود درآمدهاي آنهايي كه مداركشان را دريافت ميكنند اعطا مينمايد و بسياري از اين فوايد شكل فوايد عمومي به خود ميگيرد. مانند همكاري آموزش عالي در سرمايهگذاري، رهبري دولت، فرهنگ و دموكراسي اشتراكي و پتانسيلهايش براي برچيدن مضرات فقر، همه اينها سازههاي حياتي براي اقتصادها و جوامع قويتر هستند و مسيرهايي كه از طريق آنها سود سرمايهگذاري در آموزش عالي در سراسر جامعه تكثير ميشود.
سيستمهاي آموزش عالي
دومين موضوع اصلي گزارش انجمن ويژه به ضرورت تطابق يك سيستم چشمانداز گسترده بر آموزش عالي مربوط ميشود. در مورد سيستمهايي كه كشورها را مجبور ميكنند بر جنگها همانند درختان تمركز كنند فكر كنيد. در نظر گرفتن ساختار و عملكرد موسسات آموزش عالي به صورت كلي و دسته جمعي و نه فقط فردي. نظر ما در مورد سيستمهاي آموزش عالي همه نوع دانشگاههاي تحقيقاتي عمومي تا مدارس حرفهاي خصوصي را شامل ميشود. اين ديدگاه جايگاه اين موسسات را در مقايسه با يكديگر همانند پيوندشان با مابقي سيستم آموزش و جامعه در سطح وسيعتر بيان ميكند. چنين چشماندازي، با انواع متفاوت موسسات از دانشگاههاي تحقيقي گرفته تا كالجهاي حرفهاي كه به ماموريتهاي متفاوتي اختصاص يافتهاند، خودش به طور طبيعي به توسعه سيستم فكري و طبقهبندي شده آموزش عالي و علاقه عمومي كمك ميكند. پيوند با موسسات آموزش عالي در كشورهاي ديگر نيز به طور فزايندهاي در حال اهميت يافتن است.
اختيار:
سومين موضوع كليدي اختيار است كه بواسطه آن ما نوع چيدمان را معني ميكنيم، هر دو رسمي و غيررسمي كه به «تيم» آموزش عالي اجازه عمل ميدهند. بسياري از افرادي كه به انجمن ويژه دلايل ارائه ميكنند، به عنوان محور اصلي مشكل تأخيري وكندي تأثيرگذاري موسسات آموزش دقيقاً به اختيار اشاره نمودند و لذا ما اصول اختيار صحيح را مانند آزادي علمي، استقلال و خودگراني، نياز به كنترل و پاسخگويي، انتخاب شايستهوار و اصولي از اين قبيل را بسط ميدهيم.
همچنين مجموعهاي از راهكارهاي تغيير اصول دانشگاه مورد توجه قرار ميگيرد. از مكانيسمهاي ويژه به منظور اكتساب و ارتقا دانشكده و انتخاب رؤساي دانشگاه به هيأت امنا شوراهاي دانشكده كتب راهنماي سازماني و كميتههاي سركشي.
علم و تكنولوژي
علم و تكنولوژي حوزة بعدي گزارش انجمن ويژه است.
علم مجموعه بينظري از چالشها را به دانشگاهها در سراسر جهان ارائه مينمايد. ابتدا دانش پايه خود، كالايي عمومي است. تحقيق اساسي علمي اغلب نيازمند سرمايهگذاري هنگفت براي تحويل درازمدت فوايد بسيار نامشخص است. بازار به خودي خود براي سرمايهگذاري در اين تحقيق خيلي مناسب نيست. بويژه كه بهرهها توسط فقرا بيشتر از افراد پولدار احساس ميشوند. همانطوريكه اغلب مورد توجه قرار گرفته است، در جهان امروز يافتن تأمين اعتبار براي تحقيق روي يك شامپوي جديد شورهسر ميتواند آسانتر از آزمايش و توسعه درماني براي مالاريا باشد.
دوم، شيوهاي كه دانش علمي توليد ميشود به سرعت در حال تغيير است. توليد علم به طور فزايندهاي در تمام محدودههاي سازماني و انجام ميشود و شامل مشاركت بخش خصوصي و عمومي ميشود و اغلب (يك مشكل مهم استراتژيك همچون توسعه واكسن HIV، ايدز معطوف ميشود.) به جاي داشتن دانشمندان منفرد در حال كار به شيوه نسبتاً ناهماهنگ در آزمايشگاههايشان، به سمت كار گروهي به منظور حل يك مشكل مهم استراتژيك همچون توسعه واكسن HIV (ايدز) معطوف ميشود.
سوم موفقيت علمي منجر به افزايش عدم قطعيت به جاي قطعيت ميشود. تعصب بيش از حد پيرامون مواد خوراكي اصلاح شده (به طور ژنتيك) كه دانش پيشرو، تجارت بزرگ و جهاني شدن را با هم در يك نوشابه مست كننده تركيب ميكند ـ مثال كاملي است از اينكه جايي كه پيشرفت علمي ويژهاي رسيدن به تفاهم تا چه اندازه سخت است وجود دارد. ارتباط ميان علم و جامعه به طور فزايندهاي در حال تغيير همراه آزاردگي است. زيرا به طور فزايندهاي كارشناسان بايد بپذيرند كه آنها واقعاً نميدانند.
معني اين سه عامل اين است كه دانشگاهها بايد اساساً بيشتر انعطافپذير و مشاركتي باشند. اگر آنها ميخواهند به طور شايستهاي بر علم سرمايهگذاري كنند، ميبايست با مستعدترين گروههاي علمي همكاري كرده، برنامه آموزشي متناسب جوامع مدرن ساخته و حمايت عمومي را براي تحقيقات علميشان حفظ نمايند.
اين مشكلات در بسياري كشورهاي در حال توسعه درهم آميخته ميشوند. جايي كه به علت ضعف منابع انساني تجهيزات ناكافي، فقدان با مابقي دنياي تحقيق و بسياري عموامل ديگر، پايه علم و تكنولوژي به طور شايع و رايجي پايين است. انجمن ويژه معتقد است كه توسعه مدت زيادي اختياري نميماند بلكه در حال اجباري شدن براي تمام كشورهايي است كه سعي در رقابت در اقتصاد دانايي جهاني دارند.
اهميت آموزش عمومي
موضوعي پاياني اهميت آموزش عمومي است.
آموزش عمومي بر توسعه همه جانبه فردي و نه فقط آموزش حرفهايشان تأكيد ميكند: آموزش عمومي توانايي فكر برقراري ارتباط، يادگيري و مطابقت يك چشمانداز وسيع تاريخي، تطبيقي نظاممند با موضوعات مختلف را مشخص، مينمايد و پايهاي است براي مطالعه تخصصي آتي.
گزارش انجمن ويژه در مقدمه مصراً طالب آن است كه موارد حتي در حد اندكي توسعه آموزش عمومي با كيفيت بالا، در كشورهايي در حال توسعه. چنين آموزشي براي همه دانش آموزان نيست، اما درخواست عمومي هر كشوري وجود افرادي است كه توانايي سطح بالاي فكري در زمانهاي در متغييرسريع عمل كنند ـ كه بتوانند با آيا تصميمگيري اينكه داروهاي نوع ايدز صادر شود، تعمق كردن بر موضوعات اخلاقي شامل مواد خوراكي اصلاح ژنتيك شده، يا اقدام به توسعه يك سيستم قانونمند ملي كه بتواند قوياً از حقوق اساسي انسانها حفاظت كند؛ شامل مذاكره با صندوق بينالمللي پول ميشود.
مفهوم برنامه آموزش عمومي به طور طبيعي در ميان كشورها متفاوت است. به طور مثال شمال افريقا نبايد كوركورانه با مفهومي كه براي مثال در كانادا وجود دارد تطابق يابد بلكه بايد درسهايي كه در ديگر مكانها آموخته شده را بگيرد و با نيازهاي جامعه آفريقايي سازگار نمايد. شمال آفريقا جايي كه انگليسي به طور گستردهاي صحبت ميشود براي مثال احتمالاً دورههاي زبان را مانند كشور كره نياز ندارند. هرچند ممكن است دورههاي بيشتري در ساخت موسسات قوي نياز داشته باشد. بنابراين كسي كه در موضوعاتي مانند حقوق، فلسفه، اقتصاد و سياست تحصيل كرده است ممكن است نسبتاً مهمتر باشد. طرح يك برنامه آموزش عمومي فرصت پرسش سؤالات است. يك تناقض وجود دارد ـ هم در عرصه توسعه به طور عام و هم در آموزش عالي به طور خاص ـ جايي كه زمان بيشتري صرف بحث پيرامون سياست و روش ميشود.
تا اينكه روش واقعاً اجرا و انجام شود.
جهت توضيح روشنتر اجراي سياستهاي جديد آموزش عالي در عصر جهاني شدن به طور خلاصه به 2 موضوع اشاره ميشود: اصلاح برنامه آموزشي (تحصيلي) و مهاجرت نخبگان يك نياز به شمار ميآيد.
اگر موسسات آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه قصد توليد تحصيل كردگان با استعداد را به منظور مشاركت و رقابت در جامعه جهاني در حال ظهور داشته باشند، اصلاح برنامه آموزشي يك نياز گسترده به شمار ميآيد. اما اصلاح برنامه آموزش معمول به تنهايي به عنوان يك مشكل فني، تكنيكي و مجزا از سياست ديده ميشود. در حقيقت اين مشكل هم فني و هم سياسي است و عدم موفقيت در شناخت جوانب سياسي اصلاح برنامه آموزشي معمولاً دليل عدم انجام آن است.
در بسياري موارد، معمولاً عدم توفيق اصلاح برنامه آموزشي دليل عدم انجام آن است.
در بسياري موارد، عدم موفقيت اصلاح برنامه آموزشي ميتواند به اتخاذ يك كميته نامناسب اجرايي نسبت داده شود. ملاحظه سهام داران در طرح برنامه آموزشي و اصلاح ضروري است و رها كردن گروههاي علاقهمند و موثر ميتواند بحرانزا باشد. تمامي گروههاي متمايل به اصلاح (شامل معلمان، دانشجويان، استادان دانشگاه، كارمندان و اعطاكنندگان) ميبايست تشويق شوند كه ديدگاههايشان را به گوش ديگران برسانند. از آنجا كه اغلب كساني وجود دارند كه بيش از همه احساس ميكنند بواسطه تغيير برنامه آموزشي مورد تهديد قرار گرفتهاند دانشكاههاي فعلي بايد با توجه ويژهاي مديريت شود. بدون اين همكاري گسترده اصلاحگران در به صحنهآوردن همان افراد مسئول ارائه برنامه آموزشي ناموفق خواهند بود.
موانع سياسي اصلاح نيز با موضوع مهاجرت نخبگان به دقت روشن ميشود. منابع انساني كه در سطح بالا تعليم ديدهاند ميتوانند اكنون به دليل پويايي بيشترآسانتر بكار گرفته شوند. دانشجوياني كه در توسعه و فراگيري دانش بامهارت هستند توجه كشورهايي كه علاقهمندند در رقابتشان اندكي بهتر عمل كنند و براي دولت، و سازمانهاي توسعه بينالمللي كه نيازمند پركردن پستهاي اشغال نشدهشان هستند را جلب مينمايند. براي كشورهاي در حال توسعه اين جلب توجه به نگرانيهاي پيرامون مهاجرت نخبگان منجر شده است. دانشجوياني كه هزينه تحصيلاتشان بواسطه يك كشور در حال توسعه پرداخته شده است مهارتهاي مورد نياز را در خارج از كشور ياد گرفته و پس از اندكي همكاري با كشور خود هزينهشان را نقدي پرداخت ميكنند.
فرار مغزها موضوع بحث پيرامون سرمايهگذاري در آموزش عالي را سخت ميكند. چناچه تعداد قابل ملاحظهاي از بهترين دانشجويان يك كشور كه تحصيلاتشان از بيتالممال عمومي پرداخت شده است به محض اينكه دانشگاه را تمام ميكنند مهاجرت كنند، كشور چه بهرهاي از سرمايهگذاري به دست آورده است؟ سولاتي مانند اين تهديدهاي جدي براي فرايند اصلاح ايجاد مينمايد. مگر اينكه مهاجرت مغزها در سياستهاي مراحل توسعه در نظر گرفته شود. كه ممكن است تصميمگيري پيرامون سرمايهگذاري در آموزش عالي را پيچيده سازد و تضادهاي سياسي قوي ايجاد نمايد.
نكته اينجاست كه ملاحظه سياستهاي اصلاح همچون جوانب فني آن بسيار سخت است. در اين رابطه اصلاح آموزش عالي كه اخيراً در پاكستان اجرا شده است، اشاره ميشود.
همانند مابقي جهان در حال توسعه، پاكستان به فرم سنتي آموزش را به طور مشخصي در آموزش ابتدائي و دبيرستان ارائه مينمايد. هم كميت و هم كيفيت ارائه آموزش عالي به طرز اسفناكي نامتناسب با نيازهاي جامعه بوده، ساختارها، صلاحديد و مديريت و عملكردها، استفاده غير موثر از منابع، بودجه ناكافي، عملكردهاي ضعيف جذب نيرو، فقدان توجه به تحقيق و سياسي كردن دانشگاهها، پرسنل و دانشجويان همه راه را براي ارائه خدمات موثر بستهاند بودند. بنابراين اصلاح اضطراري و فوري نياز بود.
موقعيت مبهم سياسي نيز در پاكستان اصلاح را پيچيده ميسازد. كشور به طور موثري توسط يك ديكتاتوري نظامي و يك بوروكراسي نسبتاً آشفته و بينظم كه دستيابي سريع هر چيزي رامشكل مينمايد، اداره ميشود ـ نه يك بافت مورد انتظار براي اجراي يك فرايند اصلاحي دور از دسترس.
اخيراً يك گروه پاكستاني داراي تفكر اصلاحي گردهم آمدند. آنها شامل نمايندگاني از دانشگاهها، جامعه مدني، تجارت و گروه (Boston) بستن ـ يك گروه آمريكايي مبتني بر، دانش پاكستاني ـ نه تنها جوانب فني معمولي را بيان كردند، همچنين به اندازه كافي براي مواجه با جوانب سياسي اصلاح و اجراي آن دانا و زرنگ بودند. براي اطمينان توصيهها و پيشنهاداتي در موضوعات فني همچون طول مدت تحصيلي ليسانس، ميزان سرمايهگذاري احساس ميشد ،را ارائه كردند.
اين گروه اعتبارات جديد لازم، ايجاد امتياز و اعطاي آن به منظور كمك به ترفيع بودجه، قطع حقوق دانشگاه از شاخصهاي پرداخت دولت را ارائه كردند (اطلاعات بيشتر در مورد مراحل فني ميتواند در بخش آموزش عالي انجمن ويژه دروب سايت WWW.The.Net) اما آنها همچنين متفكرانه، سيستماتيك و محترمانه با مخلفان تغيير كه متشكل از آرايش سرسختانه موسسات آموزش عالي بستن و در مجموع بسياري از افراد مخالف با رژيم مشرف بودند، رفتار نمودند.
به منظور اجرا كردن تغييرات در يك چنين سيستمي انجمن ويژه آموزش عالي پاكستان بر آنچه آنها به عنوان مدل كارآفرينانه شرح ميدهد تكيه ميكند. اين مدل به منظور ارتقا و تشويق «كارآفرينان اجتماعي» آنهايي كه به دنبال «ورود به اهداف استراتژيك» در فرايند اصلاح هستند را ميطلبد.
بنابراين به جاي سعي در به صف آوردن افراد در آغاز و سپس تقبل بخشي از فرايند اصلاح به يكباره افراد و گروههاي كوچك با تغييرات موثر در يك بخش كوچك سيستم پيشقدم ميشوند و سعي در ايجاد تغييرات بزرگتر در ديگر حوزهها مينمايند.
در اين مدل، ايجاد اصلاح بدون حمايت دولت امكانپذير است و حتي بدون حمايت كل جامعه آموزشي عالي بواسطه ايجاد و ترويج خبرهاي جديد موفقيت، شما ديگران را تشويق به شروع مبارزه و ايجاد نيروي سرعت بخشي ميكنيد كه بواقع توجه سياستمداران را جلب خواهد كرد.
مدل انجمن ويژه پاكستان به منظور اعمال فشاري مطلوب بر رهبران كشور ارائه شد. هنگام شنيدن گزارش و نظريات و پيشنهادات انجمن ويژه، رئيس جمهور مشرف يك ميليون روپيه افزايش فوري اعلام نمود. افزايش بيش از يك سوم بودجه قبلي، براي دانشگاههاي عمومي در سال مالي جاري اختصاص يافت.
او همچنين تأسيس يك كميته آموزش عالي و مضاعف كردن كل امتيازات دولت به آموزش عالي در سال 5ـ2004 را تصويب كرد. اصلاح پاكستان هنوز در مرحله اوليه قرار دارد اما مثال يك مورد اميدوار كننده است، زيرا نشان ميدهد چه كارهايي ميتواند حتي از آغازهاي نااميد كننده انجام شود. اصلاح آموزش عالي يك شبه اتفاق نميافتد و يك فرايند درازمدت است اما جهاني شدن به سرعت در حال تغيير دادن جهان است و فرصتي براي هدر دادن شروع اصلاح وجود ندارد.
قصد آن نيست كه مثال پاكستان را به عنوان بهترين يا تنها شيوه اصلاح، يا اينكه ميتواند در جاهاي ديگري تكرار شود، پيشنهاد گردد، بلكه سخن آن است كه نياز به توجه بيشتري به فرايند اصلاح و تفكر عمقي پيرامون سياستها داريم، همچنانكه در مورد موضوعات فني انجام ميدهيم.
همانطوريكه در ابتدا گفته شد، بحث در مورد تناقضات آموزش عالي در جهان در حال توسعه آنچنان شايع و فراگير ميباشند كه آنچه به ذهن خطور ميكند، تصوير دو نفر است كه براي پارو زدن يك قايق در جهات مختلف تلاش ميكنند و لذا در مسير دايرهاي حركت ميكنند.
زمان حل تناقضات دربرگيرنده آموزش عالي در جهان در حال توسعه فرا رسيده است. براي شروع پارو زدن در جهت يكسان به افراد پاسخگوي آموزش به طور كل و افراد جوابگوي آموزش عالي به طور خاص نياز است.
آنها ميتوانند كشورشان را به جلو سوق دهند، مسير و فرايند جهاني شدن را شكل داده و از پتانسيل جهاني شدن بهره گيرند.
ترجمه: قدسي بيات
--------------------------------------------------------------------------------
1. متن سخنراني كلارنس جي ـ گمبل، استاد اقتصاد جمعيتشناسي دانشگاهها روارد. 19 سپتامبر 2002
(clarencej. Gamble)
نويسنده: ديويد اي. بلوم (David & Bloom) ـ
2. انجمن ويژه (Task force): بخش بايگان مستقلي كه فرايند پژوهش، ارزيابي و برنامهريزي در يك سازمان دانش مدار به عهده ميگيرد.
3. گزارش كامل را در وب سايت انجمن ويژه بيابيد: WWW. The. Net
از ايده به عمل، در اصلاح آموزش عالي
نويسنده: ديويد اي. بلوم
مقدمه:
مواردي كه پيرامون آن در اين مقاله صحبت ميشود در كلمه «تنافضات» به بهترين نحو خلاصه ميشود. ما همه تصديق ميكنيم كه در جهان تضادها زندگي ميكنيم و تناقضات ميتوانند مدت زماني طولاني ادامه يابند. مطمئناً همه رمان مشهور جرج اورول (1984) را ميشناسند نكتهاي كه ممكن است ناشناخته باشد آن است كه اورول در آن كتاب لغت جديدي ابداع نمود. «فكر دوگانه» مفهومي است كه توصيف جالبي را از شخصيت بسياري افراد و موقعيت سازمانهايي كه خود را اعضاي گروه سياست توسعه جهاني به شمار ميآورند ارائه ميكند. به قول معروف اورول:٭
«فكر دوگانه يعني نگهداري دو اعتقاد متناقض در فكر يك نفر و پذيرفتن همزمان هر دوي آنها»
هر كسي آموزش را براي توسعه ضروري ميبيند اما تا كنون تعداد خيلي كمي از سياستگذاران آموزشي در كشورهاي در حال توسعه ارزش آموزش عالي را درك نمودهاند. اين يكي از تناقضات متعددي است كه آموزش عالي و سياست آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه نشان ميدهد. به آموزش همواره به عنوان يكي از ضروريات توسعه موقعيت ممتاز داده ميشود. اما در اكثر مواقع از آموزش عالي سخني به ميان نميآيد.
سازمانهايي چون بانك جهاني با ديدگاه سنتي امتياز خيلي پاييني به آموزش عالي دادهاند. اعتقاد بر اين است كه آموزش عالي به روشنفكران جامعه توجه دارد. آنچه سرمايهگذاراي در آموزش عالي به جامعه باز ميگرداند بسيار كمتر از ميزان بازگشتي سرمايهگذاري در آموزش ابتدائي و متوسطه است.
در گزارش جديد بانك جهاني «سازماندهي جامعه دانايي: چالشهاي تازه براي آموزش عالي» بانك خودش پذيرفته است كه «بيشتر حمايتهاي مالي فراهم شده براي آموزش عالي در بخشهاي ديگر خرج شدهاند...» بانك به ندرت قادر به ارائه بلندمدت و فراگير حمايت مالي براي آموزش عالي است كه براي اصطلاح موفقيتآميز آن و ساخت نهادي موثر مورد نياز است.
جهاني شدن آشكار مينمايد: چنين موقعيتي كه از يك طرف اعتقاد به ضروري بودن آموزش وجود دارد و از طرف ديگر از بالاترين سطح آموزش غفلت ميشود، اساساً با نيازهاي كشورهاي در حال توسعه همخواني ندارد. همچنين استدلال ميشود، فشارهايي كه جهاني شدن به آموزش عالي اعمال ميكند، اصلاح را ضروري مينمايد.
اما اين نظرات براي اصلاح كافي نميباشند و اينجا تناقض ديگري در ارتباط با هر دو بحث، توسعه و آموزش عالي وجود دارد: خط مشي و سياستگذاري زمان بيش از اندازهاي را براي پيدا كردن ايدههاي هوشمند به منظور اصلاح صرف ميكند، اما زمان اندكي را به پيادهسازي و نحوه بكارگيري موثر سياستها اختصاص ميدهد. و در اكثر حوزههاي اولويت دار توسعه اين وضعيت وجود دارد. اما اين مقاله صرفاً به آموزش عالي محدود ميشود. بنابراين سه مرحله اصلي مورد نظر قرار ميگيرد:
ـ مرحله اول: آموزش عالي براي ارتقاي توسعه پايدار انساني و رشد اقتصادي ضروري است. نعمت فراوان و شكوه و جلالي كه صرفاً كشورهاي غني ميتوانند فراهم نمايند ادامه نخواهد داشت بلكه يك ضرورت مطلق براي همه كشورها و خصوصاً كشورهاي فقير است.
ـ مرحله دوم: فشارهاي جهاني شدن ايجاب مينمايد كه ما به طور پايدار منابع بيشتري را به آموزش عالي اختصاص دهيم و اينكه ما همچنين در هر دو سطح نهادهاي فردي و كل سيستم اصلاح انجام دهيم.
ـ مرحله سوم: ايدههاي خوب كافي نيستند. تمركز بر بكارگيري، حداقل به اندازه طرح راهبرد مهم است. واقعيت مشكلات تبديل يك ايده به عمل و تبديل آن به مقياس بايد در نحوهي بكارگيري در نظر گرفته شوند.
به ترتيب اهميت به هر يك از اين سه موضوع پرداخته ميشود.
اهميت آموزش عالي: جهاني شدن با دقت و توجهي موشكافانه و هدفمند به سيستمها و موسسات آموزش عالي در هر كشوري روي آورده است. جهاني شدن به فرايندهايي كه بواسطه آنها كشورها با انتقال كالاها، سرمايه نيروي كار و ايدهها بيشتر با هم تلفيق ميشوند، معطوف و منتسب ميشود. تجارت ـ مجراي اصلياي كه جهاني شدن از طريق آن اتفاق ميافتد. مزاياي هنگفتي عرضه مينمايد.
چرا كه هر كشوري را در اختصاصي كردن، آنچه را به نحو احسن انجام ميدهد، مجاز ميشمرد. به عبارت ديگر براي داشتن يك طبقه بينالمللي ارتقاء يافته جهاني شدن هم كار را ساده كرده و هم خود بواسطه پيشرفتها با طبقه كارگري بينالمللي ارتقا يافته همراه گشته و چنين برداشت ميشود كه ايدههاي جديد بسيار سريعتر از هر زمان در طول تاريخ به ثمر ميرسند و تكنولوژيهاي جديد، توسعه يافته و جايگزين ميشوند. دانش به شكل فرايندهاي مشخصهي مهم ثروت ملتها گشته و دسترسي به دانش و توانايي انتشار آن منبع اصلي سود رقابت پذير شده است.
آموزش عالي ميتواند ابزاري حياتي براي كمك به كشورهاي در حال توسعه به منظور استفاده از جهاني شدن باشد. تاكنون بيشترين پيشرفتها در جهان توسعه يافته بوجود آمدهاند با اينكه كشورهاي غني تنها وطن 15% جمعيت جهان ميباشند. صاحب بيش از 90 درصد حقوق ثبت اختراع تاييد شده هستند. چنانچه كشورهاي در حال توسعه تمايل به دستيابي به همان مرحله را دارند. آموزش ميتواند ابزاري پايهاي براي تسريع اين فرايند باشد.
آموزش چگونگي دسترسي به ايدهها و تكنولوژيهايي كه در جاي ديگري توسعه يافتهاند و به عمل درآوردن آنها ـ مهارتهايي كه آموزش عالي به طور منحصر به فردي مناسب ايجاد آنها ميباشد ـ ميتواند كشورهاي در حال توسعه را براي برداشت مزاياي جهاني شدن بدون فرايند دشوار و پرهزينه اكتشاف توانمند سازد. آموزش عالي همچنين ميتواند بر كشورها در جذب سرمايه خارجي و شركت موثرتر در فعاليتهاي بينالمللي مختص مطالبات فني ديپلماسي، تجارت بينالمللي و دولت جهاني، كمك كند.
به عبارت ديگر آموزش عالي ميتواند به كشورهاي در حال توسعه در استفاده از دگرگوني اقتصادي ايجاد شده بواسطه جهاني شدن در جهش مراحل توسعه كمك كند. جهاني شدن به نوبه خود ميتواند به يك كشور در بهرهگيري از محصولات آموزش عالي كمك نمايد. يكي از مشكلات در جهان عرب به نظر ميرسد اين باشد كه در كشورهايي مانند مصر و اردن بسياري افراد جوان، در حال بيرون آمدن از موسسات آموزش عالي، هستند بدون آنكه شغلي براي تصدي موجود باشد. بازارهاي سخت كارگري و عدم توفيق در اتصال به جريان تجارت جهاني منجر به ايزوله شدن و ركود اقتصادي در بخش زيادي از خاورميانه است. داشتن تعداد زيادي افراد جوان تحصيلكرده سرگردان بدون شغل ميتواند راهي به سوي شرايط اجتماعي ويرانگر باشد.
الحاق مديريت درست به اقتصاد جهاني، از طرف ديگر ميتواند فعاليتهاي اقتصادي را ارتقا دهد، سرمايهگذاري خارجي را بالا برده و ايجاد اشتغال نمايد و كشورها را در جهت بهرهگيري از مزيت محصولات سيستمهاي آموزش عاليشان و بهرهمندي از مهارتها و دانششان توانمند سازد. جهاني شدن همچنين ميتواند موسسات را در استفاده از درسهاي آموخته شده در ديگر كشورها و پيوند با موسسات خارجي براي حل مشكلات ياري نمايد.
تركيب جهاني شدن و آموزش عالي پتانسيلهاي عظيمي را براي توسعه استانداردهاي زندگي ارائه مينمايد. براي مثال، هند با افزايش دادن صنعت مهندسي نرمافزار هم در بخش آموزش مهندسان نرمافزار و هم صنعت خدمات اداري پشتيبان و پروژهها و كمپانيهاي جديد فعاليتهاي اقتصادي از مزيتهاي جهاني شدن بهره گرفته است بخشهايي از اقتصاد هند مانند بنگلور و حيدرآباد ـ كه به مرحله عمل رسيدهاند و مثال خوبي است از كشوري كه در حال استفاده از آموزش عالي به منظور بهرهگيري از يك فرصت از فرصتهاي نويد بخش ارائه شده بواسطه جهاني شدن، ميباشد.
بيش از هشتاد هزار نفر در صنعت high-tech بنگلور كار ميكنند ـ تعداد زيادي از آنها محصولات 100 دانشگاه تحقيقي و كالجهاي فني شهر است. ميكروسيستمهاي sun, microfoft, oracle, itel, ibm همهشان همچنين مراكز توسعه نرمافزار ايجاد كردهاند يا ارتباطاتي با شركتهاي محلي به منظور بهرهگيري از ذخيره فارغالتحصيلان كامپيوتر ماهر هند برقرار كردهاند.
جامعه بينالمللي و بيشتر كشورهاي در حال توسعه، خودشان تاكنون فوايد عظيم آموزش عالي را درك كردهاند. منافع هنگفتي در ارتقا آموزش پايه و دبيرستان قرار داده شده اما اهداف توسعهاي اعلاميه هزاره سازمان ملل و آشكارسازي اخير سران دولتهاي جهان در توسعه پايدار در ژوهانسبورگ هيچ توجهي به آموزش عالي نكرد. خصوصاً اين مطلب به ذهن خطور ميكند كه آموزش عالي به عنوان ابزاري براي دستيابي به حداقل يكي از 9 هدف توسعهاي هزاره سازمان ملل ذكر نميشود. نگاهي به اهداف، اين را كاملاً روشن ميسازد كه حصول به تقريباً هر يك از آن اهداف بسيار آسان خواهد بود، اگر يك كشور سيستم آموزش عالي قوي و توليد كنندهاي داشته باشد.
دو هدف اوليه، به عنوان مثال ـ نسبت افرادي كه درآمدشان كمتر از يك دلار در روز است و نسبتي كه در گرسنگي به سر ميبرند ـ تا حد زيادي به توسعه اقتصادي و درجات كاهش فقر متكي است. بدون يك سيستم آموزش عالي چه كسي استراتژيهاي كاهش فقر را فراهم خواهد كرد؟ چه كسي تحقيقات كشاورزي را به منظور توسعه تكنولوژيهاي مناسب براي آناني كه از زمين كسب درآمد ميكنند، انجام خواهد داد؟ و چه كسي سياستهايي كه توسعه اقتصادي و مذاكره جبران وامها و دسترسي به بازارهاي غني جهاني را در سازمان تجارت جهاني (WTO) ارتقا ميدهد را نشان ميدهد؟
هدف بعدي ـ تضمين جهاني آموزش ابتدائي و دبيرستان ـ همچنين متكي بر آموزش عالي در پروش معلماني است كه هماهنگي و تناسب كميت افزايش يافته آموزش عالي را با كيفيت بهبود يافته تضمين خواهند كرد.
براي اكثر اهداف ديگر هم مفيد است. اختيار دادن قانوني به نيازهاي زنان، در ميان خيلي چيزهاي ديگر، زنان را قادر به تصرف موقعيتهاي قدرت مينمايد. كاهش دادن مرگ و مير كودكان نيازمند پرسنل پزشكي بهتر يا اموزش مناسب ديده است. جبران فقدان نيازهاي منابع محيطي در ميان بسياري دانشهاي برگرفته از ابتكارات به تحقيق در منابع انرژي جايگزين، همگي به طور دقيق به موفقيت آموزشي پيوند ميخورند و بويژه مهارتها در توسعه و كاربرد دانش كه آموزش عالي توليد ميكند.
نكته اين است كه آموزش عالي فرصتهاي بزرگي را براي كشورهاي در حال توسعه به منظور بهرهگيري از آنها ارائه ميكند و به طور مستقيم به فرايند جهاني شدن كمك ميكند، ميتواند در نيل به اهداف توسعهاي هزاره همكاري نمايد و ميتواند كشورها را به منظور سازگاري با تكنولوژي جديد و برآورده كردن نيازهاي بومي قدرتمند سازد و به آنها در رسيدن به اقتصاد جهاني كمك كند.
متاسفانه، نياز آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه در سطح وسيعي برآورده نميشود. در بيشتر جهان در حال توسعه ارائه آموزش عالي به طور اسفناكي با نيازهاي جهاني شدن ناهماهنگ است. سيستمهاي موجود نه نيازهاي بازار كار جهاني و نه نيازهاي اقتصادي و اجتماعي بومي را ارضا ميكند، اينجا تنها سه موضوع اصلي وجود دارد:
1- آنچه كه جهان امروز نياز دارد، مهارتهاي حل مسئله و قابليت انعطافپذيري است. بسياري از دانشگاههاي كشورهاي در حال توسعه امروزي بر آموزش از روي عادت تمركز ميكنند، جايي كه حافظه و نه خلاقيت و كنجكاوي جايزه داده ميشود. در جهاني كه به سرعت در حال تغيير است، موسسات آموزش عالي نبايد به دانشجويانشان تنها ياد دهند كه اكنون چه چيزي شناخته شده است بلكه چگونگي به روز نگه داشتن دانش را يادشان دهند. قابليت انعطاف و اخذ تكنولوژيهاي جديد گردآوري دانش، حياتي ميباشند اما متاسفانه در اكثر جهان در حال توسعه توجه به اين مسئله وجود ندارد.
2- عدم توفيق برنامهريزي آموزشي ـ تحصيلي در رشتههاي كه نياز جامعه است، دربرگيري و شمول دانش، مهارتها و چشماندازهايي كه دانشجويان نياز است آگاهي يابند، از اهميت مشابهي برخوردار است، همان طور كه انجمنهاي ويژه در آموزش عالي جامعه گزارش ميكنند (مجدداً براي ذكر جزئيات بيشتر به آن پرداخته ميشود)، فشار كارهاي سازماني و اتكا به سنت، بسياري تحصيلكردگان علوم انساني و هنر را در رديف «بيكاران تحصيلكرده» جاي داده است.
3- در پايان، سيستمهاي آموزش عالي در اخذ و نگهداري فرصتهاي ارائه شده بواسطه پيوند جهاني ناموفق عمل ميكنند. جهاني شدن به افراد اجازه بيرون آمدن از مرزهاي موسساتشان و اتصال به ديگران به منظور حل مشكلات را ميدهد، اما شبكههاي نهادي و مرزهاي متقاطع كه اميد زيادي براي ارتقا نوآوري علمي مناسب نيازهاي كشورهاي در حال توسعه ميدهند، هنوز كم رنگ و خام هستند.
دوم: نياز به اصلاح
پس از ارائه اظهارت پيرامون اهميت آموزش عالي اكنون به بحث نياز به اصلاح پردازيم. اين نياز در حقيقت كانون گزارش اخير انجمن ويژه٭ آموزش عالي و جامعه بود كه بواسطه يونسكو و بانك مركزي جهاني در سال 1997 گردآوري شد. (Taskforce)، انجمن ويژه، پيشنهاد كرد كه «اقدام فوري براي گسترش كميت و بهبود كيفيت آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه ميبايست الويت اصلي توسعه گردد». گزارش بيان ميدارد آموزش عالي «در آستانه اقتصاد دانايي همچون آموزشي ابتدائي در آستانه اقتصاد كشاورزي و آموزش دبيرستاني متوسطه در آستانه اقتصاد صنعتي است».
انجمن ويژه همچون نقطه عطفي در تفكر آموزش عالي است. رئيس بانك جهاني جيمز و نفتسون آن را به عنوان يك «نقشه راهنماي خارقالعاده» براي سياستگذاران توسعه، توصيف كرده است و در شروع گزارش ميگويد: تحصيلكردگان خوب جهان در حال توسعه «ميتوانند نيروي پرقدرتي براي تغيير باشند، اما آنها نياز به مدارس و فرصتهاي تحصيلي در كشورهايشان دارند». *
گزارش، رئوس موارد اصلاح آموزش عالي را مطرح ميكند و موانع و پيشنهادات جهت غلبه بر آنها را بيان ميدارد.
آموزش عالي و علاقه عمومي
اولين موضوع اصلي، شامل آموزش عالي و علاقه عمومي ميشود. جهل و ناداني مدرن در مورد آموزش عالي بواسطه اقتصاد دانان هدايت شده است. ـ گروه دانشمندان سطح پايين، عادت به دانستن قيمت هر چيز و ارزش هيچ چيز، داشته و ما را به راه آسان و باور نكردني تشخيص بازگشت سرمايهگذاري در آموزش عالي ميرسانند.
در اينجا زمان كافي براي توضيح محاسبه به طور كامل وجود ندارد ـ اما نكته اصلي اندازهگيري بازگشت آموزش عالي منحصراً در تفاوتهاي درآمدي است. شخصي را كه هيچ گونه تحصيلاتي ندارد، كسي كه به مدرسه ابتدائي رفته است، كسي كه دبيرستان را تمام كرده است و شخصي را با مدارك دانشگاهي در نظر بگيريد ـ هر كدام چه ميزاني بيشتر از قبلي درآمد دارد؟ سپس اين تفاوتها با افزايش ميزان سرمايهگذاري شده در آموزش آنها، براي پيداكردن بازگشت مقايسه ميشوند. اين نتايج به طور كلي اظهار مينمايند كه آموزش عالي بازگشت پايينتري از آموزش ابتدائي و دبيرستان دارد ـ و جهت آنها توجيه تحريف بودجههاي دولت (و وجوه توسعه) به دور از موسسات آموزش عالي مورد استفاده قرار داده شدهاند.
نرخ محاسبات بازگشت اشتباه محاسبه ميشود، زيرا آنها حدود تغييرات بهره را در كساني كه به تحصيلات عالي ميرسند، در نظر نميگيرند. براي مثال آموزش عالي ميتواند كيفيت سلامتي را افزايش داده و كميت را كاهش دهد. همچنانكه نرخ تحليل بازگشت نشان ميدهد. فوايد خصوصي براي افراد فوايد مستقيم نيروي كار نميباشند. انجمن ويژه در مورد منافع آموزش عالي ديدگاه وسيعتري به نرخ بازگشت صرف دارد». آموزش عالي به طور عيني بهرههاي بالاتر و بيشتر در جهت بهبود درآمدهاي آنهايي كه مداركشان را دريافت ميكنند اعطا مينمايد و بسياري از اين فوايد شكل فوايد عمومي به خود ميگيرد. مانند همكاري آموزش عالي در سرمايهگذاري، رهبري دولت، فرهنگ و دموكراسي اشتراكي و پتانسيلهايش براي برچيدن مضرات فقر، همه اينها سازههاي حياتي براي اقتصادها و جوامع قويتر هستند و مسيرهايي كه از طريق آنها سود سرمايهگذاري در آموزش عالي در سراسر جامعه تكثير ميشود.
سيستمهاي آموزش عالي
دومين موضوع اصلي گزارش انجمن ويژه به ضرورت تطابق يك سيستم چشمانداز گسترده بر آموزش عالي مربوط ميشود. در مورد سيستمهايي كه كشورها را مجبور ميكنند بر جنگها همانند درختان تمركز كنند فكر كنيد. در نظر گرفتن ساختار و عملكرد موسسات آموزش عالي به صورت كلي و دسته جمعي و نه فقط فردي. نظر ما در مورد سيستمهاي آموزش عالي همه نوع دانشگاههاي تحقيقاتي عمومي تا مدارس حرفهاي خصوصي را شامل ميشود. اين ديدگاه جايگاه اين موسسات را در مقايسه با يكديگر همانند پيوندشان با مابقي سيستم آموزش و جامعه در سطح وسيعتر بيان ميكند. چنين چشماندازي، با انواع متفاوت موسسات از دانشگاههاي تحقيقي گرفته تا كالجهاي حرفهاي كه به ماموريتهاي متفاوتي اختصاص يافتهاند، خودش به طور طبيعي به توسعه سيستم فكري و طبقهبندي شده آموزش عالي و علاقه عمومي كمك ميكند. پيوند با موسسات آموزش عالي در كشورهاي ديگر نيز به طور فزايندهاي در حال اهميت يافتن است.
اختيار:
سومين موضوع كليدي اختيار است كه بواسطه آن ما نوع چيدمان را معني ميكنيم، هر دو رسمي و غيررسمي كه به «تيم» آموزش عالي اجازه عمل ميدهند. بسياري از افرادي كه به انجمن ويژه دلايل ارائه ميكنند، به عنوان محور اصلي مشكل تأخيري وكندي تأثيرگذاري موسسات آموزش دقيقاً به اختيار اشاره نمودند و لذا ما اصول اختيار صحيح را مانند آزادي علمي، استقلال و خودگراني، نياز به كنترل و پاسخگويي، انتخاب شايستهوار و اصولي از اين قبيل را بسط ميدهيم.
همچنين مجموعهاي از راهكارهاي تغيير اصول دانشگاه مورد توجه قرار ميگيرد. از مكانيسمهاي ويژه به منظور اكتساب و ارتقا دانشكده و انتخاب رؤساي دانشگاه به هيأت امنا شوراهاي دانشكده كتب راهنماي سازماني و كميتههاي سركشي.
علم و تكنولوژي
علم و تكنولوژي حوزة بعدي گزارش انجمن ويژه است.
علم مجموعه بينظري از چالشها را به دانشگاهها در سراسر جهان ارائه مينمايد. ابتدا دانش پايه خود، كالايي عمومي است. تحقيق اساسي علمي اغلب نيازمند سرمايهگذاري هنگفت براي تحويل درازمدت فوايد بسيار نامشخص است. بازار به خودي خود براي سرمايهگذاري در اين تحقيق خيلي مناسب نيست. بويژه كه بهرهها توسط فقرا بيشتر از افراد پولدار احساس ميشوند. همانطوريكه اغلب مورد توجه قرار گرفته است، در جهان امروز يافتن تأمين اعتبار براي تحقيق روي يك شامپوي جديد شورهسر ميتواند آسانتر از آزمايش و توسعه درماني براي مالاريا باشد.
دوم، شيوهاي كه دانش علمي توليد ميشود به سرعت در حال تغيير است. توليد علم به طور فزايندهاي در تمام محدودههاي سازماني و انجام ميشود و شامل مشاركت بخش خصوصي و عمومي ميشود و اغلب (يك مشكل مهم استراتژيك همچون توسعه واكسن HIV، ايدز معطوف ميشود.) به جاي داشتن دانشمندان منفرد در حال كار به شيوه نسبتاً ناهماهنگ در آزمايشگاههايشان، به سمت كار گروهي به منظور حل يك مشكل مهم استراتژيك همچون توسعه واكسن HIV (ايدز) معطوف ميشود.
سوم موفقيت علمي منجر به افزايش عدم قطعيت به جاي قطعيت ميشود. تعصب بيش از حد پيرامون مواد خوراكي اصلاح شده (به طور ژنتيك) كه دانش پيشرو، تجارت بزرگ و جهاني شدن را با هم در يك نوشابه مست كننده تركيب ميكند ـ مثال كاملي است از اينكه جايي كه پيشرفت علمي ويژهاي رسيدن به تفاهم تا چه اندازه سخت است وجود دارد. ارتباط ميان علم و جامعه به طور فزايندهاي در حال تغيير همراه آزاردگي است. زيرا به طور فزايندهاي كارشناسان بايد بپذيرند كه آنها واقعاً نميدانند.
معني اين سه عامل اين است كه دانشگاهها بايد اساساً بيشتر انعطافپذير و مشاركتي باشند. اگر آنها ميخواهند به طور شايستهاي بر علم سرمايهگذاري كنند، ميبايست با مستعدترين گروههاي علمي همكاري كرده، برنامه آموزشي متناسب جوامع مدرن ساخته و حمايت عمومي را براي تحقيقات علميشان حفظ نمايند.
اين مشكلات در بسياري كشورهاي در حال توسعه درهم آميخته ميشوند. جايي كه به علت ضعف منابع انساني تجهيزات ناكافي، فقدان با مابقي دنياي تحقيق و بسياري عموامل ديگر، پايه علم و تكنولوژي به طور شايع و رايجي پايين است. انجمن ويژه معتقد است كه توسعه مدت زيادي اختياري نميماند بلكه در حال اجباري شدن براي تمام كشورهايي است كه سعي در رقابت در اقتصاد دانايي جهاني دارند.
اهميت آموزش عمومي
موضوعي پاياني اهميت آموزش عمومي است.
آموزش عمومي بر توسعه همه جانبه فردي و نه فقط آموزش حرفهايشان تأكيد ميكند: آموزش عمومي توانايي فكر برقراري ارتباط، يادگيري و مطابقت يك چشمانداز وسيع تاريخي، تطبيقي نظاممند با موضوعات مختلف را مشخص، مينمايد و پايهاي است براي مطالعه تخصصي آتي.
گزارش انجمن ويژه در مقدمه مصراً طالب آن است كه موارد حتي در حد اندكي توسعه آموزش عمومي با كيفيت بالا، در كشورهايي در حال توسعه. چنين آموزشي براي همه دانش آموزان نيست، اما درخواست عمومي هر كشوري وجود افرادي است كه توانايي سطح بالاي فكري در زمانهاي در متغييرسريع عمل كنند ـ كه بتوانند با آيا تصميمگيري اينكه داروهاي نوع ايدز صادر شود، تعمق كردن بر موضوعات اخلاقي شامل مواد خوراكي اصلاح ژنتيك شده، يا اقدام به توسعه يك سيستم قانونمند ملي كه بتواند قوياً از حقوق اساسي انسانها حفاظت كند؛ شامل مذاكره با صندوق بينالمللي پول ميشود.
مفهوم برنامه آموزش عمومي به طور طبيعي در ميان كشورها متفاوت است. به طور مثال شمال افريقا نبايد كوركورانه با مفهومي كه براي مثال در كانادا وجود دارد تطابق يابد بلكه بايد درسهايي كه در ديگر مكانها آموخته شده را بگيرد و با نيازهاي جامعه آفريقايي سازگار نمايد. شمال آفريقا جايي كه انگليسي به طور گستردهاي صحبت ميشود براي مثال احتمالاً دورههاي زبان را مانند كشور كره نياز ندارند. هرچند ممكن است دورههاي بيشتري در ساخت موسسات قوي نياز داشته باشد. بنابراين كسي كه در موضوعاتي مانند حقوق، فلسفه، اقتصاد و سياست تحصيل كرده است ممكن است نسبتاً مهمتر باشد. طرح يك برنامه آموزش عمومي فرصت پرسش سؤالات است. يك تناقض وجود دارد ـ هم در عرصه توسعه به طور عام و هم در آموزش عالي به طور خاص ـ جايي كه زمان بيشتري صرف بحث پيرامون سياست و روش ميشود.
تا اينكه روش واقعاً اجرا و انجام شود.
جهت توضيح روشنتر اجراي سياستهاي جديد آموزش عالي در عصر جهاني شدن به طور خلاصه به 2 موضوع اشاره ميشود: اصلاح برنامه آموزشي (تحصيلي) و مهاجرت نخبگان يك نياز به شمار ميآيد.
اگر موسسات آموزش عالي در كشورهاي در حال توسعه قصد توليد تحصيل كردگان با استعداد را به منظور مشاركت و رقابت در جامعه جهاني در حال ظهور داشته باشند، اصلاح برنامه آموزشي يك نياز گسترده به شمار ميآيد. اما اصلاح برنامه آموزش معمول به تنهايي به عنوان يك مشكل فني، تكنيكي و مجزا از سياست ديده ميشود. در حقيقت اين مشكل هم فني و هم سياسي است و عدم موفقيت در شناخت جوانب سياسي اصلاح برنامه آموزشي معمولاً دليل عدم انجام آن است.
در بسياري موارد، معمولاً عدم توفيق اصلاح برنامه آموزشي دليل عدم انجام آن است.
در بسياري موارد، عدم موفقيت اصلاح برنامه آموزشي ميتواند به اتخاذ يك كميته نامناسب اجرايي نسبت داده شود. ملاحظه سهام داران در طرح برنامه آموزشي و اصلاح ضروري است و رها كردن گروههاي علاقهمند و موثر ميتواند بحرانزا باشد. تمامي گروههاي متمايل به اصلاح (شامل معلمان، دانشجويان، استادان دانشگاه، كارمندان و اعطاكنندگان) ميبايست تشويق شوند كه ديدگاههايشان را به گوش ديگران برسانند. از آنجا كه اغلب كساني وجود دارند كه بيش از همه احساس ميكنند بواسطه تغيير برنامه آموزشي مورد تهديد قرار گرفتهاند دانشكاههاي فعلي بايد با توجه ويژهاي مديريت شود. بدون اين همكاري گسترده اصلاحگران در به صحنهآوردن همان افراد مسئول ارائه برنامه آموزشي ناموفق خواهند بود.
موانع سياسي اصلاح نيز با موضوع مهاجرت نخبگان به دقت روشن ميشود. منابع انساني كه در سطح بالا تعليم ديدهاند ميتوانند اكنون به دليل پويايي بيشترآسانتر بكار گرفته شوند. دانشجوياني كه در توسعه و فراگيري دانش بامهارت هستند توجه كشورهايي كه علاقهمندند در رقابتشان اندكي بهتر عمل كنند و براي دولت، و سازمانهاي توسعه بينالمللي كه نيازمند پركردن پستهاي اشغال نشدهشان هستند را جلب مينمايند. براي كشورهاي در حال توسعه اين جلب توجه به نگرانيهاي پيرامون مهاجرت نخبگان منجر شده است. دانشجوياني كه هزينه تحصيلاتشان بواسطه يك كشور در حال توسعه پرداخته شده است مهارتهاي مورد نياز را در خارج از كشور ياد گرفته و پس از اندكي همكاري با كشور خود هزينهشان را نقدي پرداخت ميكنند.
فرار مغزها موضوع بحث پيرامون سرمايهگذاري در آموزش عالي را سخت ميكند. چناچه تعداد قابل ملاحظهاي از بهترين دانشجويان يك كشور كه تحصيلاتشان از بيتالممال عمومي پرداخت شده است به محض اينكه دانشگاه را تمام ميكنند مهاجرت كنند، كشور چه بهرهاي از سرمايهگذاري به دست آورده است؟ سولاتي مانند اين تهديدهاي جدي براي فرايند اصلاح ايجاد مينمايد. مگر اينكه مهاجرت مغزها در سياستهاي مراحل توسعه در نظر گرفته شود. كه ممكن است تصميمگيري پيرامون سرمايهگذاري در آموزش عالي را پيچيده سازد و تضادهاي سياسي قوي ايجاد نمايد.
نكته اينجاست كه ملاحظه سياستهاي اصلاح همچون جوانب فني آن بسيار سخت است. در اين رابطه اصلاح آموزش عالي كه اخيراً در پاكستان اجرا شده است، اشاره ميشود.
همانند مابقي جهان در حال توسعه، پاكستان به فرم سنتي آموزش را به طور مشخصي در آموزش ابتدائي و دبيرستان ارائه مينمايد. هم كميت و هم كيفيت ارائه آموزش عالي به طرز اسفناكي نامتناسب با نيازهاي جامعه بوده، ساختارها، صلاحديد و مديريت و عملكردها، استفاده غير موثر از منابع، بودجه ناكافي، عملكردهاي ضعيف جذب نيرو، فقدان توجه به تحقيق و سياسي كردن دانشگاهها، پرسنل و دانشجويان همه راه را براي ارائه خدمات موثر بستهاند بودند. بنابراين اصلاح اضطراري و فوري نياز بود.
موقعيت مبهم سياسي نيز در پاكستان اصلاح را پيچيده ميسازد. كشور به طور موثري توسط يك ديكتاتوري نظامي و يك بوروكراسي نسبتاً آشفته و بينظم كه دستيابي سريع هر چيزي رامشكل مينمايد، اداره ميشود ـ نه يك بافت مورد انتظار براي اجراي يك فرايند اصلاحي دور از دسترس.
اخيراً يك گروه پاكستاني داراي تفكر اصلاحي گردهم آمدند. آنها شامل نمايندگاني از دانشگاهها، جامعه مدني، تجارت و گروه (Boston) بستن ـ يك گروه آمريكايي مبتني بر، دانش پاكستاني ـ نه تنها جوانب فني معمولي را بيان كردند، همچنين به اندازه كافي براي مواجه با جوانب سياسي اصلاح و اجراي آن دانا و زرنگ بودند. براي اطمينان توصيهها و پيشنهاداتي در موضوعات فني همچون طول مدت تحصيلي ليسانس، ميزان سرمايهگذاري احساس ميشد ،را ارائه كردند.
اين گروه اعتبارات جديد لازم، ايجاد امتياز و اعطاي آن به منظور كمك به ترفيع بودجه، قطع حقوق دانشگاه از شاخصهاي پرداخت دولت را ارائه كردند (اطلاعات بيشتر در مورد مراحل فني ميتواند در بخش آموزش عالي انجمن ويژه دروب سايت WWW.The.Net) اما آنها همچنين متفكرانه، سيستماتيك و محترمانه با مخلفان تغيير كه متشكل از آرايش سرسختانه موسسات آموزش عالي بستن و در مجموع بسياري از افراد مخالف با رژيم مشرف بودند، رفتار نمودند.
به منظور اجرا كردن تغييرات در يك چنين سيستمي انجمن ويژه آموزش عالي پاكستان بر آنچه آنها به عنوان مدل كارآفرينانه شرح ميدهد تكيه ميكند. اين مدل به منظور ارتقا و تشويق «كارآفرينان اجتماعي» آنهايي كه به دنبال «ورود به اهداف استراتژيك» در فرايند اصلاح هستند را ميطلبد.
بنابراين به جاي سعي در به صف آوردن افراد در آغاز و سپس تقبل بخشي از فرايند اصلاح به يكباره افراد و گروههاي كوچك با تغييرات موثر در يك بخش كوچك سيستم پيشقدم ميشوند و سعي در ايجاد تغييرات بزرگتر در ديگر حوزهها مينمايند.
در اين مدل، ايجاد اصلاح بدون حمايت دولت امكانپذير است و حتي بدون حمايت كل جامعه آموزشي عالي بواسطه ايجاد و ترويج خبرهاي جديد موفقيت، شما ديگران را تشويق به شروع مبارزه و ايجاد نيروي سرعت بخشي ميكنيد كه بواقع توجه سياستمداران را جلب خواهد كرد.
مدل انجمن ويژه پاكستان به منظور اعمال فشاري مطلوب بر رهبران كشور ارائه شد. هنگام شنيدن گزارش و نظريات و پيشنهادات انجمن ويژه، رئيس جمهور مشرف يك ميليون روپيه افزايش فوري اعلام نمود. افزايش بيش از يك سوم بودجه قبلي، براي دانشگاههاي عمومي در سال مالي جاري اختصاص يافت.
او همچنين تأسيس يك كميته آموزش عالي و مضاعف كردن كل امتيازات دولت به آموزش عالي در سال 5ـ2004 را تصويب كرد. اصلاح پاكستان هنوز در مرحله اوليه قرار دارد اما مثال يك مورد اميدوار كننده است، زيرا نشان ميدهد چه كارهايي ميتواند حتي از آغازهاي نااميد كننده انجام شود. اصلاح آموزش عالي يك شبه اتفاق نميافتد و يك فرايند درازمدت است اما جهاني شدن به سرعت در حال تغيير دادن جهان است و فرصتي براي هدر دادن شروع اصلاح وجود ندارد.
قصد آن نيست كه مثال پاكستان را به عنوان بهترين يا تنها شيوه اصلاح، يا اينكه ميتواند در جاهاي ديگري تكرار شود، پيشنهاد گردد، بلكه سخن آن است كه نياز به توجه بيشتري به فرايند اصلاح و تفكر عمقي پيرامون سياستها داريم، همچنانكه در مورد موضوعات فني انجام ميدهيم.
همانطوريكه در ابتدا گفته شد، بحث در مورد تناقضات آموزش عالي در جهان در حال توسعه آنچنان شايع و فراگير ميباشند كه آنچه به ذهن خطور ميكند، تصوير دو نفر است كه براي پارو زدن يك قايق در جهات مختلف تلاش ميكنند و لذا در مسير دايرهاي حركت ميكنند.
زمان حل تناقضات دربرگيرنده آموزش عالي در جهان در حال توسعه فرا رسيده است. براي شروع پارو زدن در جهت يكسان به افراد پاسخگوي آموزش به طور كل و افراد جوابگوي آموزش عالي به طور خاص نياز است.
آنها ميتوانند كشورشان را به جلو سوق دهند، مسير و فرايند جهاني شدن را شكل داده و از پتانسيل جهاني شدن بهره گيرند.
ترجمه: قدسي بيات
--------------------------------------------------------------------------------
1. متن سخنراني كلارنس جي ـ گمبل، استاد اقتصاد جمعيتشناسي دانشگاهها روارد. 19 سپتامبر 2002
(clarencej. Gamble)
نويسنده: ديويد اي. بلوم (David & Bloom) ـ
2. انجمن ويژه (Task force): بخش بايگان مستقلي كه فرايند پژوهش، ارزيابي و برنامهريزي در يك سازمان دانش مدار به عهده ميگيرد.
3. گزارش كامل را در وب سايت انجمن ويژه بيابيد: WWW. The. Net
No comments:
Post a Comment