نظریه ارتباطات
ویکی پدیا
در دنیای آکادمیک ارتباطات بحث زیادی در مورد اینکه ارتباطات واقعاً از چه چیزی تشکیل شده است، وجود دارد. درحال حاضر، خیلی از تعاریف ارتباطات به منظور مجسم کردن فرآیندهایی به کار می روند که افراد با آنها معنا را انتساب و کنترل می کنند.
ما ممکن است بگوییم که ارتباطات از انتقال اطلاعات از فردی به فرد دیگر تشکیل شده است. در حقیقت- تعدادی از دانش پژوهشان ارتباطات این [تعریف] را به عنوان یک تعریف کارکردی درنظر گرفته اند و از اصل لاسول«چه کسی، چه چیزی، به چه کسی، با چه کانالی، و با چه اثری می گوید». به عنوان وسیله ای برای تحدید زمینه نظریه ارتباطات استفاده کرده اند.
دیگر مفسران مطرح می کنند که یک جریان آیینی ارتباطات وجود دارد که به شکل تصنعی قابل تفکیک از پیشینه تاریخی و متن اجتماعی نیست.
ارتباطات عميقاً در رفتارهای بشری و ساختارهای جامعه ریشه دارد به گونه ای که دانش پژوهان به سختی تصور می کنند که ارتباطات جدا از وقایع رفتاری و اجتماعی باشد. از آنجاییکه نظریه ارتباطات، یک حوزه نسبتاً پژوهشی را در بردارد و خود را با دیگر رشته ها از قبیل: فلسفه، روان شناسی و جامعه شناسی پیوند داده، هنوز نمی توان یک مفهوم سازی همرای ارتباطات را ما بین آن رشتهها انتظار داشت.
هم اکنون هیچ الگویی وجود ندارد که دانش پژوهشان ارتباطات با آن کار کنند. یکی از مسائلی که دانش پژوهان با آن روبرو هستند این است که ایجاد یک فرانظریه ارتباطات ممکن است تحققیات آنها را نفی کند و سرکوب کننده بدنه وسیع دانشی که در آن ارتباطات نقش ایفا میکند، شود.
پیشینه نظریه ارتباطات
در تاریخ فلسفه، ارسطو اولین بار به مسئله ارتباطات پرداخت و سعی در استخراج یک نظریه از آن در علم بیان نمود. او در ابتدا بر روی هنر اقناع تمرکز کرد.
تا پیش از قرن بیستم دیدگاهها و نظریه های انسانگرا فن بیان در این رشته مسلط بودند؛ زمانی که روش شناسی ها و بینشهاي روان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی و تبلیغات شروع به تاثیرگذار بر اندیشه و عمل ارتباطات کردند.
چارچوب نظریه ارتباطات
مطالعه ارتباطات و نظریه ارتباطات در میان یکی از دیدگاه های زیر می تواند مفید باشد:
مکانیکی :این دیدگاه ارتباطات را به عنوان انتقال پیام از نویسنده به گیرنده میبیند.
روان شناسانه: این دیدگاه ارتباطات را به عنوان عمل فرستادن یک پیام به گیرنده، و احساسات و تفکرات حاصل لز آن بروي گیرنده بر اساس تعبیر پیام به شمار می آورد.
ساختارگرایی اجتماعی(تعامل گرایي نمادین): این دیدگاه ارتباطات را محصول تسهیم کردن و خلق معانی تعامل کنندگان می داند.
سیستماتیک(نظام مند): این دیدگاه ارتباطات را پیامهای جدید خلق شده از طریق«در میان گذاشتن» یا تفسیر و بازتفسیر پیام كه در زمان سیر آن، میان مردم روی می دهد، به شمار می آورد. بررسی یک نظریه خاص در این سطح، قالبی را از ماهیت ارتباطات به آن گونه که در چارچوب آن نظریه دیده شد را فراهم خواهد کرد.
نظریه ها می توانند همچنین مطابق با چارچوب هستی شناسی، معرف شناسی و ارزش شناسی وضع شده توسط نظریه پرداز، مطالعه و ساماندهی شوند.
اساساً، هستی شناسی سوال«چه چیز» را طرح می کند؛ دقیقاً آنچه را که نظریه پرداز مورد بررسی قرار می دهد. شخص می بایست صرفاً ماهیت حقیقت را در نظر بگیرد.پاسخ معمولاً به یکی از سه حوزه- مبتنی بر اینکه نظریه پرداز پدیده ها را از دید واقع گرایی، تسمیه گرایی و یا ساختارگرایی اجتماعی بنگرد- تقسیم می شود. دیدگاه واقع گرایی، جهان را به صورت عینی می بیند. اعتقاد دارد که جهانی فراتر از تجربه و شناخت ما وجود دارد. تسمیه گرایان جهان را به صورت ذهنی می بینند. مدعی اند که هرچیزی مستقل از شناخت شخص به سادگی مشخص و نامگذاری می شود.
ساختارگرایان اجتماعی در میان واقعیت ذهنی و عینی قرارگرفته و مدعی اند که واقعیت آن چیزی است که ما با هم خلق می کنیم.
معرفت شناسی، بررسی چگونگی مطالعه پدیده های انتخاب شده توسط نظریه پرداز است. در مطالعه معرف شناسی، دانش به عنوان نتیجه بررسی نظام مند روابط علی پدیده ها است. این دانش معمولاً از طریق استفاده از روش عملی حاصل می شود. دانش پژوهشان اغلب فکر می کنند که مستندات تجربی گردآوری شده در روش عینی نزدیک ترین انعکاس حقیقت را در بین یافته ها دارند. نظریههایی از این دست معمولاً به منظور پیش بینی یک پدیده خلق می شوند. نظریه ذهنی، ادراک را مبتنی بر دانش موقعیتی تصور می کند، برای نمونه روش های تفسیری، روششناسيهاي کاربردی از قبیل قوم نگاری و مصاحبه را بنیاد می نهد. نظریه های ذهنی معمولاً به منظور توضیح یا فهم پدیده ها در جهان اجتماعی گسترش یافته اند.
ارزش شناسی مربوط به ارزش هایی است که یک نظریه پرداز را ترغیب به بسط یک نظریه می کند. نظریه پردازان می بایست مراقب جهت گیری های احتمالی باشند، در این صورت یافتههایشان را تحت تاثیر قرار نخواهند داد و یا تحریف نمیکنند.
طرح چشم انداز نظری
یک رشته تا حد زیادی به وسیله ساختار نظری آن تعریف ميشود. مطالعات ارتباطی اغلب نظریههایی از دیگر علوم اجتماعی را اقتباس کرده است. این تنوع نظری، پذیرش رشته تخصصی، یکپارچه ای را مشکل می سازد. همانطور که گفته شد، طبقهبندیهای رایج به منظور تقسیم گسترده تحقیقات ارتباطات وجود دارد. دو طرح رایج آن شامل "بافت ها: و "پیش فرض ها" می شود. بافت ها(Contexts) بسیاری از نویسندگان و محققان، ارتباطات را بر مبنای آنچه که آنها برخی اوقات «فات ها» یا «سطوح» می نامند، تقسیم بندی کرده اند که آن هم تنها پیشینه های بنیادی را ارئه می دهد. مطالعات ارتباطات در آمریکا، هرچند که در زمینه های روان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی و مردم شناسی دیده می شد(در میان بقیه) اما در کل در دانشکده های فن بیان و آموزشگاه های روزنامه نگاری گسترش یافت. هرچند که تعدادی از این (آموزشگاه ها ) به مرور تبديل به "گروه های ارتباطات » شده اند، اما در بیشتر موارد ریشه های تاریخیشان را حفظ کرده اند و به طور گسترده ای تابع نظریه هایی از ارتباطات گفتاری درمورد اول (فن بیان) و از رسانه های جمعی در مورد دوم (روزنامه نگاری ) هستند. عرصه های خردتر حوزه ارتباطات شامل تحقیق در ارتباطات میان فرهنگی و بین المللی، ارتباطات ميان گروه های کوچک، فناوری ارتباطات، سیاست و مطالعات حقوقی ارتباطات، ارتباطات از راه دور و کارهای انجام شده تحت دیگر عناوین مختلف، منجر به ايجاد اختلاف زیاد بین ارتباطات گفتاری و ارتباطات جمعی و پیچیده تر شدن قضيه شده است. برخی از این گروه ها رویکردی بیشتر اجتماعی – علمی اتخاذ کرده اند و بقیه گرایش زیادی به علوم انسانی دارند و هنوز عده ای بیشتر خودشان را با تولیدات و تمهیدات حرفه ای تطبيق داده اند.
این «سطوح» ارتباطات شیوه ای برای دسته بندی نظریات ارتباطات فراهم می کند، اما قطعاً تعدادی از نظریه ها و مفاهیم از یک حوزه به حوزه دیگر رخنه می کنند و یا اصلاً در پیدا کردن یک جایگاه شکست می خورند.
«پیش فرضها»
شیوه دیگر تقسیم بندی حوزه ارتباطات تاکید بر پیش فرض ها دارد که در برگیرنده نظریه ها، مدل ها و رویکردهای خاص است. هرچند که این رویکرد گرایش به داشتن بخش های سازمانی بنیادی را دارد، نظریه های دورن هر یک از هفت«سنت» نظریه ارتباطات که «رابرت کریگ» پیشنهاد کرده است تمایل به تحکیم یکدیگر دارند و همان زمینه فرضیات معرفت شناسی و ارزش شناختی را حفظ می کنند. سنت های او شامل موارد زیر می باشند:
فن بیان - مهارت عملی گفتمان
نشانه شناسی - وساطت بین اذهانی از طریق نشانه ها
پدیده شنانه - تجربه دیگر بودگی، گفتگو
ساینبرتیک - پردازش اطلاعات
روان شناسی اجتماعی - بیان، تعامل و تاثیر
انتقادی- تفکر استدلالی
اجتماعی فرهنگی- بازتولید نظم اجتماعی
«کریگ» آشکارا هر یک از این سنت ها را متمایز از یکدیگر با حفظ رویکرد منسجمی برای توصیف رفتار ارتباطی می یابد. به عنوان راهکاری برای دسته بندی، این عناوین برای سازمان دهی نظریه توسط پیش فرض هایش مفید بوده و به محققین کمک می کند تا درک کنند چرا برخی نظریه ها ممکن است غیرقابل مقایسه به نظر آیند.
هرچند که نظریه پردازان ارتباطات، به طور معمول از این دو رویکرد استفاده می کنند، ولی به نظر می رسد که آنها نقطه تمرکز را از جایگاه زبان به ماشین ها به عنوان فناوریهای ارتباطی انتقال می دهند. این ایده(همانطو رکه ویگوتسکی استدلال می کرد) که ارتباطات به عنوان اولین ابزار نوعی (انسان) که با ابزارش تعریف شده ا ست در کنار نظریه ارتباطات باقی می ماند. این ایده در نظریه مکتب «تورنتو» مدلول هایی می یابد (که برخی اوقات به طور میانگین نظریه میانجی نامیده می شود) همانطور که در آثار "اينس"، "مک لوهان" و سایرین ارایه شده است. به نظر می رسد که شیوه هایی که افراد و گروهها فناوریهای ارتباطات را به کار می گیرند(و در برخی موارد توسط خود نظریه پردازان به کار گرفته می شود) در مرکز فعالیت های محققین ارتباطات باقی میماند. نظریه های پیرامون این ایده، و به طور خاص جایگاه اقناع در بین«سنت ها» و «سطوح» نظریه ارتباطات ثابت باقی مانده است.
ترجمه: ایراندخت زین العابدین
http://www.ictfarajoo.com
ویکی پدیا
در دنیای آکادمیک ارتباطات بحث زیادی در مورد اینکه ارتباطات واقعاً از چه چیزی تشکیل شده است، وجود دارد. درحال حاضر، خیلی از تعاریف ارتباطات به منظور مجسم کردن فرآیندهایی به کار می روند که افراد با آنها معنا را انتساب و کنترل می کنند.
ما ممکن است بگوییم که ارتباطات از انتقال اطلاعات از فردی به فرد دیگر تشکیل شده است. در حقیقت- تعدادی از دانش پژوهشان ارتباطات این [تعریف] را به عنوان یک تعریف کارکردی درنظر گرفته اند و از اصل لاسول«چه کسی، چه چیزی، به چه کسی، با چه کانالی، و با چه اثری می گوید». به عنوان وسیله ای برای تحدید زمینه نظریه ارتباطات استفاده کرده اند.
دیگر مفسران مطرح می کنند که یک جریان آیینی ارتباطات وجود دارد که به شکل تصنعی قابل تفکیک از پیشینه تاریخی و متن اجتماعی نیست.
ارتباطات عميقاً در رفتارهای بشری و ساختارهای جامعه ریشه دارد به گونه ای که دانش پژوهان به سختی تصور می کنند که ارتباطات جدا از وقایع رفتاری و اجتماعی باشد. از آنجاییکه نظریه ارتباطات، یک حوزه نسبتاً پژوهشی را در بردارد و خود را با دیگر رشته ها از قبیل: فلسفه، روان شناسی و جامعه شناسی پیوند داده، هنوز نمی توان یک مفهوم سازی همرای ارتباطات را ما بین آن رشتهها انتظار داشت.
هم اکنون هیچ الگویی وجود ندارد که دانش پژوهشان ارتباطات با آن کار کنند. یکی از مسائلی که دانش پژوهان با آن روبرو هستند این است که ایجاد یک فرانظریه ارتباطات ممکن است تحققیات آنها را نفی کند و سرکوب کننده بدنه وسیع دانشی که در آن ارتباطات نقش ایفا میکند، شود.
پیشینه نظریه ارتباطات
در تاریخ فلسفه، ارسطو اولین بار به مسئله ارتباطات پرداخت و سعی در استخراج یک نظریه از آن در علم بیان نمود. او در ابتدا بر روی هنر اقناع تمرکز کرد.
تا پیش از قرن بیستم دیدگاهها و نظریه های انسانگرا فن بیان در این رشته مسلط بودند؛ زمانی که روش شناسی ها و بینشهاي روان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی و تبلیغات شروع به تاثیرگذار بر اندیشه و عمل ارتباطات کردند.
چارچوب نظریه ارتباطات
مطالعه ارتباطات و نظریه ارتباطات در میان یکی از دیدگاه های زیر می تواند مفید باشد:
مکانیکی :این دیدگاه ارتباطات را به عنوان انتقال پیام از نویسنده به گیرنده میبیند.
روان شناسانه: این دیدگاه ارتباطات را به عنوان عمل فرستادن یک پیام به گیرنده، و احساسات و تفکرات حاصل لز آن بروي گیرنده بر اساس تعبیر پیام به شمار می آورد.
ساختارگرایی اجتماعی(تعامل گرایي نمادین): این دیدگاه ارتباطات را محصول تسهیم کردن و خلق معانی تعامل کنندگان می داند.
سیستماتیک(نظام مند): این دیدگاه ارتباطات را پیامهای جدید خلق شده از طریق«در میان گذاشتن» یا تفسیر و بازتفسیر پیام كه در زمان سیر آن، میان مردم روی می دهد، به شمار می آورد. بررسی یک نظریه خاص در این سطح، قالبی را از ماهیت ارتباطات به آن گونه که در چارچوب آن نظریه دیده شد را فراهم خواهد کرد.
نظریه ها می توانند همچنین مطابق با چارچوب هستی شناسی، معرف شناسی و ارزش شناسی وضع شده توسط نظریه پرداز، مطالعه و ساماندهی شوند.
اساساً، هستی شناسی سوال«چه چیز» را طرح می کند؛ دقیقاً آنچه را که نظریه پرداز مورد بررسی قرار می دهد. شخص می بایست صرفاً ماهیت حقیقت را در نظر بگیرد.پاسخ معمولاً به یکی از سه حوزه- مبتنی بر اینکه نظریه پرداز پدیده ها را از دید واقع گرایی، تسمیه گرایی و یا ساختارگرایی اجتماعی بنگرد- تقسیم می شود. دیدگاه واقع گرایی، جهان را به صورت عینی می بیند. اعتقاد دارد که جهانی فراتر از تجربه و شناخت ما وجود دارد. تسمیه گرایان جهان را به صورت ذهنی می بینند. مدعی اند که هرچیزی مستقل از شناخت شخص به سادگی مشخص و نامگذاری می شود.
ساختارگرایان اجتماعی در میان واقعیت ذهنی و عینی قرارگرفته و مدعی اند که واقعیت آن چیزی است که ما با هم خلق می کنیم.
معرفت شناسی، بررسی چگونگی مطالعه پدیده های انتخاب شده توسط نظریه پرداز است. در مطالعه معرف شناسی، دانش به عنوان نتیجه بررسی نظام مند روابط علی پدیده ها است. این دانش معمولاً از طریق استفاده از روش عملی حاصل می شود. دانش پژوهشان اغلب فکر می کنند که مستندات تجربی گردآوری شده در روش عینی نزدیک ترین انعکاس حقیقت را در بین یافته ها دارند. نظریههایی از این دست معمولاً به منظور پیش بینی یک پدیده خلق می شوند. نظریه ذهنی، ادراک را مبتنی بر دانش موقعیتی تصور می کند، برای نمونه روش های تفسیری، روششناسيهاي کاربردی از قبیل قوم نگاری و مصاحبه را بنیاد می نهد. نظریه های ذهنی معمولاً به منظور توضیح یا فهم پدیده ها در جهان اجتماعی گسترش یافته اند.
ارزش شناسی مربوط به ارزش هایی است که یک نظریه پرداز را ترغیب به بسط یک نظریه می کند. نظریه پردازان می بایست مراقب جهت گیری های احتمالی باشند، در این صورت یافتههایشان را تحت تاثیر قرار نخواهند داد و یا تحریف نمیکنند.
طرح چشم انداز نظری
یک رشته تا حد زیادی به وسیله ساختار نظری آن تعریف ميشود. مطالعات ارتباطی اغلب نظریههایی از دیگر علوم اجتماعی را اقتباس کرده است. این تنوع نظری، پذیرش رشته تخصصی، یکپارچه ای را مشکل می سازد. همانطور که گفته شد، طبقهبندیهای رایج به منظور تقسیم گسترده تحقیقات ارتباطات وجود دارد. دو طرح رایج آن شامل "بافت ها: و "پیش فرض ها" می شود. بافت ها(Contexts) بسیاری از نویسندگان و محققان، ارتباطات را بر مبنای آنچه که آنها برخی اوقات «فات ها» یا «سطوح» می نامند، تقسیم بندی کرده اند که آن هم تنها پیشینه های بنیادی را ارئه می دهد. مطالعات ارتباطات در آمریکا، هرچند که در زمینه های روان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی و مردم شناسی دیده می شد(در میان بقیه) اما در کل در دانشکده های فن بیان و آموزشگاه های روزنامه نگاری گسترش یافت. هرچند که تعدادی از این (آموزشگاه ها ) به مرور تبديل به "گروه های ارتباطات » شده اند، اما در بیشتر موارد ریشه های تاریخیشان را حفظ کرده اند و به طور گسترده ای تابع نظریه هایی از ارتباطات گفتاری درمورد اول (فن بیان) و از رسانه های جمعی در مورد دوم (روزنامه نگاری ) هستند. عرصه های خردتر حوزه ارتباطات شامل تحقیق در ارتباطات میان فرهنگی و بین المللی، ارتباطات ميان گروه های کوچک، فناوری ارتباطات، سیاست و مطالعات حقوقی ارتباطات، ارتباطات از راه دور و کارهای انجام شده تحت دیگر عناوین مختلف، منجر به ايجاد اختلاف زیاد بین ارتباطات گفتاری و ارتباطات جمعی و پیچیده تر شدن قضيه شده است. برخی از این گروه ها رویکردی بیشتر اجتماعی – علمی اتخاذ کرده اند و بقیه گرایش زیادی به علوم انسانی دارند و هنوز عده ای بیشتر خودشان را با تولیدات و تمهیدات حرفه ای تطبيق داده اند.
این «سطوح» ارتباطات شیوه ای برای دسته بندی نظریات ارتباطات فراهم می کند، اما قطعاً تعدادی از نظریه ها و مفاهیم از یک حوزه به حوزه دیگر رخنه می کنند و یا اصلاً در پیدا کردن یک جایگاه شکست می خورند.
«پیش فرضها»
شیوه دیگر تقسیم بندی حوزه ارتباطات تاکید بر پیش فرض ها دارد که در برگیرنده نظریه ها، مدل ها و رویکردهای خاص است. هرچند که این رویکرد گرایش به داشتن بخش های سازمانی بنیادی را دارد، نظریه های دورن هر یک از هفت«سنت» نظریه ارتباطات که «رابرت کریگ» پیشنهاد کرده است تمایل به تحکیم یکدیگر دارند و همان زمینه فرضیات معرفت شناسی و ارزش شناختی را حفظ می کنند. سنت های او شامل موارد زیر می باشند:
فن بیان - مهارت عملی گفتمان
نشانه شناسی - وساطت بین اذهانی از طریق نشانه ها
پدیده شنانه - تجربه دیگر بودگی، گفتگو
ساینبرتیک - پردازش اطلاعات
روان شناسی اجتماعی - بیان، تعامل و تاثیر
انتقادی- تفکر استدلالی
اجتماعی فرهنگی- بازتولید نظم اجتماعی
«کریگ» آشکارا هر یک از این سنت ها را متمایز از یکدیگر با حفظ رویکرد منسجمی برای توصیف رفتار ارتباطی می یابد. به عنوان راهکاری برای دسته بندی، این عناوین برای سازمان دهی نظریه توسط پیش فرض هایش مفید بوده و به محققین کمک می کند تا درک کنند چرا برخی نظریه ها ممکن است غیرقابل مقایسه به نظر آیند.
هرچند که نظریه پردازان ارتباطات، به طور معمول از این دو رویکرد استفاده می کنند، ولی به نظر می رسد که آنها نقطه تمرکز را از جایگاه زبان به ماشین ها به عنوان فناوریهای ارتباطی انتقال می دهند. این ایده(همانطو رکه ویگوتسکی استدلال می کرد) که ارتباطات به عنوان اولین ابزار نوعی (انسان) که با ابزارش تعریف شده ا ست در کنار نظریه ارتباطات باقی می ماند. این ایده در نظریه مکتب «تورنتو» مدلول هایی می یابد (که برخی اوقات به طور میانگین نظریه میانجی نامیده می شود) همانطور که در آثار "اينس"، "مک لوهان" و سایرین ارایه شده است. به نظر می رسد که شیوه هایی که افراد و گروهها فناوریهای ارتباطات را به کار می گیرند(و در برخی موارد توسط خود نظریه پردازان به کار گرفته می شود) در مرکز فعالیت های محققین ارتباطات باقی میماند. نظریه های پیرامون این ایده، و به طور خاص جایگاه اقناع در بین«سنت ها» و «سطوح» نظریه ارتباطات ثابت باقی مانده است.
ترجمه: ایراندخت زین العابدین
http://www.ictfarajoo.com
No comments:
Post a Comment